هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

این سخن ورد زبانها افتاد(دیدی اخر علی از پا افتاد)(بر دشمن و قاتلین بی بی حضرت زهرا (س) لعنت )
هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

این سخن ورد زبانها افتاد(دیدی اخر علی از پا افتاد)(بر دشمن و قاتلین بی بی حضرت زهرا (س) لعنت )

اسناد کتاب(اسرار آل محمد(ص))

اسناد کتاب(اسرار آل محمد(ص))

از شیخ طوسی تا سلیم: شیخ ابوجعفر طوسی میگوید: ابن ابی جید از محمد بن حسن بن احمد بن ولید، و از محمد بن ابی القاسم ملقب به ماجیلویه از محمد بن علی صیرفی از حماد بن عیسی از ابان بن ابی عیاش از ((سلیم بن قیس هلالی)) این احادیث را برایم نقل کرده است. همچنین شیخ ابوجعفر طوسی می گوید: ابوعبدالله بن حسین بن عبیدالله غضایری از ابو محمد هارون بن موسی بن احمد تلعکبری از ابوعلی بن همام بن سهیل از عبدالله بن جعفر حمیری از یعقوب بن یزید و محمد بن حسین بن ابی الخطاب و احمد بن محمد بن عیسی، از محمد بن ابی عمیر، از عمر بن اذینه از ابان بن ابی عیاش از سلیم بن قیس هلالی این احادیث را به من خبر داده است. "تاریخچه کتاب سلیم بن قیس" رابطه عمر بن اذینه و ابان با کتاب سلیم: عمر بن اذینه چنین می گوید:ابان بن ابی عیاش یک ماه قبل از وفاتش مرا فرا خواند و چنین گفت: ((شب گذشته در خواب دیدم که مرگ بر من نزدیک شده است و هنگامی که صبح تو را دیدم، خوشحال شدم زیرا در خواب سلیم بن قیس را دیدم. او به من گفت: ای ابان، تو چند روز دیگر از دنیا می روی، درباره امانت من از خدا بترس. مبادا! آن را ضایع کنی و به آنچه در باره ی کتمان آن با من عهد بستی وفاداری کن. این کتاب را جز نزد شخصی از شیعیان علی بن ابی طالب(ع) که دیندار و آبرومند باشد مگذار! هنگامی که صبح تو را دیدم خوشحال شدم و خوابی را که از سلیم بن قیس هلالی دیده بودم برایت گفتم.)) "امانت گذاشتن کتاب سلیم به ابان" ابان میگوید: وقتی که حجاج وارد عراق شد، سراغ سلیم بن قیس را گرفت. سلیم هم از دست او فراری شد تا در ((نوبند جان)) پیش من آمد و در خانه ی ما اقامت کرد. هیچ کس را مانند او بزرگوار و جدی و محزون و کناره گیر (متواضع) و ناراحت از شهرت اسمش ندیده بودم. من در آن روز چهارده سال داشتم و میتوانستم قرآن بخوانم. من از سلیم سوال می کردم و او به نقل از بدر برایم حدیث می گفت. احادیث زیادی از زبان او به نقل از عمر بن ابی سلمة(فرزند ام سلمه همسر پیامبر(ص)) و معاذ بن جبل و سلمان فارسی و علی بن ابی طالب(ع) و ابوذر و مقداد و عمار و براء بن عازم شنیدیم. او از من خواست تا ان حدیث را پنهان کنم اما ولی در اینباره از من پمانی نگرفت. دیری نگذشت که مرگش فرا رسید. مرا خواست و در خلوت با من چنین گفت: ای ابان، من با تو رفاقت کردم و از تو جز آنچه دوست داشتم ندیدم، نزد من نوشته هایی است که آنها را از افراد معتمد و موثق شنیده ام و با دست خود نگاشته ام. در آنها احادیثی است که نمی خواهم برای مردم ظاهر شود، زیرا مردم آنها را انکار کرده و بزرگ می شمارند. در حالی که آنها مطالب حقی است که از اهل حق و فهم و راستی و نیکی در یافته ام: از علی بن ابی طالب(ع) وسلمان فارسی، ابوذر غفاری و از مقداد بن اسود. هریک از این احادیث را که از یکی شنیدم از دیگری نیز پرسیدم تا همگی تصدیق نمودند و من هم در آن حدیث پیرو آنان شده ام ، و نیز احادیث دیگری که بعدا از غیر آن بزرگواران از اهل حق شنیدم. هنگامی که مریض شدم تصمیم گرفتم تا آنها را آتش بزنم اما از این عمل پشیمان شدم و آن را خطا پنداشته و آنها را نگهداری نمودم. اگر می توانی با من عهد و پیمانالهی ببند که تا من زنده هستم درباره ی این نوشته ها با کسی اطلاع ندهی و بعد از مرگ من نیز هیچ یک از این احادیث را جز به کسی که مانند خود به او اطمینان داشته باشی نقل نکنی. و اگر اتفاقی برایت پیش آمد، آنها را به یکی از شیعیان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) که مورد اعتماد و آبرومند و دیندار باشد بسپاری. من نیز این شرایط را بر عهده گرفتم، او هم نوشته ها را به من نحویل داد و همه ی آنها را برایم خواند. و دیری نگذشت که سلیم در گذشت. تایید کتاب سلیم از طرف حسن بصری: ابان می گوید: بعد از مرگ سلیم، کتاب را مطالعه کردم و به مطالب آن اطمینان پیدا کردم. ولی مطالب آن به نظرم بزرگ آمد و دشوار به نظر می رسید. زیرا در آنها به نابودی و هلاکت همه ی امت حضرت محمد(ص) به جزء علی بن ابی طالب(ع) و اهل بیت او(ع) و شیعیانش اشاره شده بود. بعد،به سوی بصره مسافرت کردم، در آنجا اول کسی که ملاقات کردم، حسن بن ابی الحسن بصری بود که از دست حجاج فرار کرده بود. در آن زمان حسن بصری یکی از شیعیان علی(ع) و مفرطین آنها بود و از این که در جنگ جمل یاری کردن علی(ع) و جنگ در رکاب آن حضرت از دستش رفته بود سخت پشیمان و غمناک بود. در قسمت شرقی خانه ی ابی خلیفه، حجاج بن ابی عتاب دیلمی، با او خلوت کردم و نوشته های سلیم را به وی نشان دادم. چون نوشته ها را دید گریه کرد و گفت: ((همه ی این احادیث حق است و آنها را از معتمدین شیعیان علی بن ابی طالب(ع) و غیر ایشان شنیده ام.)) تقریظ امام سجاد(ع) بر کتاب سلیم: ابان می گوید: همان سال به حج رفتم، و خدمت امام علی بن الحسین(ع) رسیدم. ابوالطفیل عامر بن واثله که از اصحاب پیامبر(ص) و نیز از بهترین یاران امیر المؤمنین علی(ع) بود در آنجا حضور داشت. همچنین عمر بن ابی سلمة فرزند همسر پیامبر ام سلمة نیز در آنجا بود. همه ی نوشته های سلیم را سه شبانه روز به آنها عرضه داشتم. هر روز صبح ابوالطفیل و عمر نزد امام علی بن الحسین(ع) می آمدند، و در طول سه روز کتاب را برای آن حضرت خواندم. حضرت به من فرمود: ((سلیم راست گفته است، خدا او را رحمت کند، همه ی این ها احادیث ما است ،که نزد ما شناخته شده است.)) ابوالطفیل و عمربن ابی سلمة هم گفتند: ((تمام این احادیث را از علی(ع) و سلمان و ابوذر و مقداد شنیده ایم.)) بعد به امام سجاد (ع) عرض کردم : فدایت شوم در آنها احادیثی است که از مطالب آنها سینه ام تنگ می شود، زیرا در آنها از هلاکت تمام امت محمد(ص)، از مهاجرین وانصار و تابعین، غیر از شما اهل بیت(ع) و شیعیان تان خبر داده شده است. امام در جواب فرمود: ای برادر عبدالقیس، آیا نشنیده ای که پیامبر(ص) فرمود: ((مثل اهل بیت من در امتم مانند کشتی نوح در میان قوم اوست، که هر کس بر آن سوار شد نجات یافت و هرکس خود را به آن نرساند، غرق شد. مثل باب حطه1 در بنی اسرائیل است.)) عرض کردم: آری. فرمود: چه کسی این حدیث را برایت نقل کرده است؟ گفتم: آن را از بیش از صد تن از فقها شنیده ام. فرمود: از چه کسی؟ گفتم: ((از حنش بن معتمر، و او می گفت: از ابوذر شنیده در حالی که حلقه ی در کعبه را گرفته و با صدای بلند آن را می گفته و از پیامبر(ص) نقل می کرده است. فرمود: دیگر از چه کسی؟ عرض کردم: از حسن بن ابی الحسن بصری که او از ابوذر و مقداد بن اسود کندی و از علی بن ابی طالب(ع) شنیده بود. پرسید: دیگر از چه کسی؟ عرض کردم: از سعید بن مسیب و علقمة بن قیس و ابوظبیان جنبی و عبدالرحمان بن ابی لیلی که همه اینها در حج بودند و خبر دادند که از ابوذر شنیده اند. ابوطفیل و ابن ابی سلمة گفتند: به خدا قسم، ما هم از ابوذر و علی(ع) و مقداد و سلمان شنیده ایم. سپس عمر بن ابی سلمه گفت: ((بخدا قسم، این حدیث را من از کسی که از همه اینها بهتر است یعنی پیامبر(ص) شنیده ام، گوشهایم شنیده و قلبم آن را در خود جای داده است.)) امام زین العابدین علیه السلام رو به من کرد و فرمود: آیا این حدیث به تنهایی، آنچه از احادیث (سلیم) تو را نگران کرده بود و بر سینه ات سنگینی می کرد حل نمی کند؟ ای برادر عبدالقیس، از خدا بترس، اگر مطلبی برای تو روشن شد آن را بپذیر و گرنه سکوت کن تا سلامت بمانی و علم آن را به خدا واگذار کن، چرا که در وسعتی بیش از فاصله ی آسمان و زمین قرار داری. ابان می گوید: در همان جا، مسایلی که ندانستن آنها برایم جایز نبود و آنچه ندانستن آن مانعی نداشت از حضرت سوال کردم. ایشان هم جوابهایی به من فرمود.

اعتراف علمای اهل سنت


اعتراف علمای اهل سنت بر جعلی بودن این دو لقب برای ابوبکر و عمر :

از طرف دیگر بسیاری از علمای اهل سنت اعتراف کرده‌اند که

این دو لقب ، شایسته ابوبکر و عمر نیست و حدیث آن جعلی است

. ابن جوزی ، عالم معروف اهل سنت در کتاب الموضوعات می‌نویسد :

أبی درداء از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم  نقل می‌کند

 که آن حضرت فرمود : در شب معراج دیدم که در عرش خداوند

بر لوحی سبز با نور سفید نوشته شده بود « خدایی جز خدای

یکتا نیست ، محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسول او است ،

 ابوبکر صدیق و عمر فاروق است ! .

بعد در نقد روایت می‌نویسد :

.

این حدیث صحیح نیست و کسی که به آن متهم است عمر بن

اسماعیل است . یحیی بن معین در باره او گفته است :

 سخن او ارزش ندارد ، دروغ‌گو است ، آدمی بد و خبیث است .

نسائی و دارقطنی گفته‌اند : حدیث او متروک است .

 (الموضوعات ، ابن جوزی ، ج1 ، ص 327)

 

در جای دیگر می نویسد :

این روایت باطل و ساختگی است و علی بن جمیل حدیث جعل

 می کرده است

 الموضوعات ، ابن جوزی ، ج1 ، ص 336

در جای سوم می‌گوید :

این حدیث از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم صحیح نیست

؛ زیرا ابوبکر صوفی و محمد بن مجیب هر دو دروغگو هستند ،

 این سخن را یحیی بن معین گفته است .

(الموضوعات ، ج1 ،‌ص337)

 

هیثمی نیز بعد از نقل روایت می نویسد :

این روایت را طبرانی نقل کرده و در سند آن علی بن جمیل رقی

 است و او ضعیف است .

 (مجمع الزوائد ،‌الهیثمی ،‌ج9 ، ص58)

 

متقی هندی بعد از نقل آن می‌گوید :

کر وفیه محمد بن عامر کذّاب

ابن عساکر آن را نقل کرده و در سند آن محمد بن عامر ،

دروغگو است . (کنز العمال ، ج13 ، ص236)

 

ابن حبان بعد از نقل دو روایت در این باره ،‌می‌نویسد :

 شکی نیست که این دو روایت باطل و ساختگی است .

روایات بسیاری همانند آن وجود دارد که با ذکر همه آن‌ها کتاب

ما طولانی خواهد شد .

(کتاب المجروحین ،‌ج ج2 ،‌ص116)

 

ابن حجر عسقلانی و شمس الدین ذهبی نیز بعد نقل روایت می‌گویند :

هذا باطل ، والمتهم به حسین .

این روایت باطل است و متهم به آن حسین است .

( میزان الاعتدال ، ذهبی ، ج1 ،‌ص540 و لسان المیزان ،

 ابن حجر ، ج2 ، ص295)

 

و ابن کثیر دمشقی سلفی نیز در این باره می‌گوید :

.این حدیث ضعیفی است و در سند آن کسی است که در باره

او سخن‌ها گفته شده و سخن او از منکرات خالی نیست .

 (البدایة والنهایة ، ج7 ،‌ص230)

 

نخستین بار اهل کتاب عمر را فاروق نامیدند :

محمد بن سعد در الطبقات الکبری ، ابن عساکر در تاریخ مدینة

 دمشق ، ابن اثیر در اسد الغابة و محمد بن جریر طبری

در تاریخش می‌نویسند :

 

ابن شهاب گوید : این گونه به ما رسیده است که اهل کتاب

 نخستین کسانی بودند که به عمر لقب فاروق دادند و مسلمانان

 از سخن آن‌ها متأثر شدند و این لقب را در باره عمر استعمال

کردند  و از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم هیچ مطلبی

 در این باره به ما نرسیده است .

(- الطبقات الکبرى - محمد بن سعد - ج 3 - ص 270

- تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 44 - ص 51

- تاریخ الطبری - الطبری - ج 3 - ص 267

- أسد الغابة - ابن الأثیر - ج 4 - ص 57 )

 

و نیز ابن کثیر دمشقی سلفی در ترجمه عمر بن الخطاب

 در کتاب معتبر البدایة والنهایة می‌نویسد :

عمر بن الخطاب ... ملقب به فاروق ، ‌گویند که اهل کتاب این لقب

 را به عمر دادند .

( البدایة والنهایة - ابن کثیر - ج 7 - ص 150)

 

در نتیجه ، لقب «صدیق» مخصوص امیر المؤمنین است و

 هر آن‌چه اهل سنت از زبان پیامبر اسلام در باره ابوبکر نقل 

 کرده‌اند ، ساخته و پرداخته دیگران است ؛ همان طور که لقب

 «فاروق» نیز از آنِ امیر المؤمنین بوده و اهل کتاب آن را به خلیفه

 دوم هدیه کرده‌اند .

 

آیا می توان مهدور الدم بودن قاتلان حضرت زهرا را از قرآن و روایات

تعجب نکنید ، ما برای شما ثابت می کنیم که خلفا و به خصوص خلیفه دوم ( عمر ) نه تنها شایستگی تکیه زدن بر منصب خلافت و جانشینی رسول الله ص را نداشته اند بلکه با دقت و تامل در آیات قرآن و روایات نبوی به این نتیجه می رسیم که اگر وی در عصر و زمان حیات رسول الله ص ، حرمت اهل بیت ایشان را شکسته و آن رفتار خصمانه و فجیع را با پاره تن رسول خدا ص مرتکب شده بود ، قطعا پیامبر اکرم خون وی را حلال اعلام کرده و وی را مهدور الدم می دانستند .

اندکی صبر کن ، با شما هستم که  احتمالا  با خواندن این سطور ، زبان را به لعن و نفرین ما گشوده ای و بغض و کینه ما را در دل شعله ور می کنی . با کمی حوصله و به دور از تعصب ادامه متن را هم بخوان ، بعد  خودت قضاوت کن، اگر بازهم در ادعای ما شک کردی ، آن گاه هر چه می خواهی بگو ، ولی اگر کمترین احتمال را در صدق سخنان ما دادی ، انگاه حجت تمام شده و خود باید در پیشگاه حق تعالی پاسخی محکم برای رد آن احتمال یا عدم اعتنا به  ان بدهی
.
حال تصمیم گیری با خودت


از راههای مختلفی می توان این ادعا را ثابت نمود که به جهت طولانی نشدن این مطلب ، در این جا به طور خلاصه و مستدل به مهمترین آنها  اشاره می کنیم .

و ان قضیه هجوم عمر به همراه عده ای از به اصطلاح صحابه رسول الله ص به بیت حضرت زهرا س بود که به دستور مستقیم ابوبکر برای بیعت گرفتن از امیر المومنین ع و کسانی بود که در بیت ان حضرت پناه گرفته بودند .
اگر به ابعاد و زوایایی که در این ماجرا اتفاق افتاد به خوبی دقت کنیم و انها را در کنار احادیث نبوی که از قول رسول الله ص در شان اهل بیت ع و به خصوص امیر المومنین ع و دخترشان و نیز حسنین ع صادر شده قرار دهیم و سپس ایاتی از قران را نیز بدانها ضمیمه کنیم ، به راحتی نتیجه مورد نظر به دست خواهد امد .

لازم به ذکر است که اسناد و مدارک جریان حمله به بیت حضرت زهرا س توسط  عمر و  آتش زدن خانه ان حضرت و سیلی زدن به دختر رسول خدا ص و انواع و اقسام تهدیدها و نیز شکستن درب خانه و لگد زدن به شکم پاره تن رسول خدا ص و ترساندن ان حضرت که منجر به افتادن جنین ان حضرت شده و سرانجام منجر به شهادت میوه دل رسول الله حضرت زهرا س ان هم بدون هیچ گونه بیماری قبلی و در جوانی و پس از مدت زمان کمی بعد از رسول خدا ص شد ، همه اینها را با استناد به کتب معتبره اهل سنت و با نقل اقوال علمای بزرگ اهل سنت قبلا در همین وبلاگ و در موضوعات مختلفی نقل کرده ایم که شما را به مطالعه ان ها در قسمت آرشیو موضوعات وبلاگ دعوت می کنیم .

حال با استناد به فجایع و اتفاقاتی که توسط عمر در ان واقعه رخ داد و به خصوص شهادت حضرت محسن ع ، ادعای خود را مبنی بر مهدور الدم بودن عمر ثابت می کنیم
این ادعا به چند طریق قابل اثبات است .

1- ( اگر به موضوع : رد پای تحریف در شهادت حضرت محسن ع در همین وبلاگ رجوع کنید ، خواهید دید که جریان شهادت حضرت محسن امری مسلم بوده که در جریان لگد زدن عمر به شکم ان حضرت اتفاق افتاد . اگر چه برخی برای حفظ ابروی عمر این ماجرا را نقل نکرده و کتمان نموده اند و انها هم که نقل کرده اند تحریف نموده اند ولی به هر حال این واقعه با استفاده از روایات مسلم و قطعی بسیاری از شیعه و سنی ثابت شده است ) حال می گوییم : جنین فاطمه به چه جرمی و به کدامین گناه ساقط شد؟ اگر او گناهی نداشته که قطعا هم نداشته است ، چه کسی پاسخگوی دادخواهی و شکایت ان طفل در روز رستاخیز و در پیشگاه خداوند متعال خواهد بود ؟ ایا خداوند متعال نفرموده است  ( بای ذنب قتلت ) که امام صادق ع در مورد همین ایه می فرمایند : این ایه مختص حضرت محسن است .خوب وقتی ثابت شد که عمر قاتل حضرت محسن است و ان طفل هم بدون هیچ گناهی به شهادت رسیده ، باید دید حکم یک قاتل در اسلام چیست ؟ به قران رجوع می کنیم  که می فرماید  َ

مَن یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُّتَعَمِّداً فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِیهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِیماً -النساء : 93
هر کس مومنی را از روی عمد به قتل برساند جزایش اتش جهنم است و جاودانه در ان می ماند و غضب و لعنت خدا بر او باد و عذاب دردناکی برایش مهیا شده است .


2-
ثابت شده که قضایایی که برای حضرت زهرا س در جریان حمله عمر به بیت ان حضرت رخ داد موجب شهادت زود هنگام ان حضرت شد ه است . اگر چنین مطلبی صحت داشته باشد که دارد . با استفاده از این سخن ابن ابی الحدید خودتان قضاوت کنید

وقتی به شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید مراجعه می کنیم ، می بینیم که او از شیخ و استاد خود نقل می کند که وقتی ماجرای هبّار بن الاسود - که زینب دختر رسول خدا ص را ترساند و او سقط جنین کرد و رسول خدا ص هبّار را مهدور الدم خواند -در نزد او نقل شد ، شیخ گفت : اگر هنگامی که این مردم به خانه فاطمه هجوم اوردند و او را ترساندند - تا انچه در شکم داشت سقط شد - رسول خدا ص زنده بود ، به یقین به مهدور الدم بودن کسی که فاطمه را ترسانده بود حکم می فرمود .

ابن ابى الحدید به او مى‏گوید: آیا آن‏چه را که برخى از محدّثان روایت کرده‏اند که: «فاطمه ترسید و محسن سقط شد» از قول شما روایت کنیم؟

شیخ به او گفت: از من، نه این روایت و نه بطلان آن را نقل نکنید!  آرى، آنان روایت نمى‏کنند و هر گاه که روایت کنند، تحریف مى‏نمایند و اگر کسى چنین روایاتى را ذکر کند، انواع تهمت‏ها را بر او مى‏بندند.( شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 14/192

3- پیامبر اکرم ص ارزش و اهمیت و جایگاه والایی را برای دختر خویش قائل بودند به گونه ای که هیچ گاه بدون سلام کردن و اذن گرفتن وارد خانه او نمی شدند ، همواره دست دختر خود را می بوسیدند و او را ام ابیها ( مادر پدرش ) می خواندند . و در شان وی روایات بسیاری را فرموده اند که مشهورترین انها بین شیعه و سنی این است که : فاطمه پاره تن من است ، هر کس او را بیازارد مرا ازرده است و هر کس مرا بیازارد خدا را ازرده است ، همانا خدا از خشم و غضب فاطمه غضبناک و با خشنودیش خشنود می شود ، فاطمه سرور زنان هر دو جهان و سرور زنان بهشتی است ، من بوی بهشت را از او استشمام می کنم و ..... در عظمت و بزرگی او همین بس که یک سوره از قران کریم در شان او نازل شده ، همچنین ایه مبارکه تطهیر نیز نشان از عصمت وی دارد
حال می گوییم کسی که به این حد و درجه و مقام رسیده که این قدر مورد توجه و احترام رسول خداست و خشم و غضب و یا خشنودی او مساوی است با خشم و خشنودی خدا و .... روزی از روزها مورد تهاجم عده ای به ظاهر صحابه نما قرار گرفت به گونه ای که حرمتش را شکستند ، حقش را غصب کردند ، جنینش را کشتند ، خانه اش را سوزاندند ، پهلویش را شکستند ، صورتش را نیلی کردند ، همسرش را با پا و سر برهنه و با زور طناب از خانه بیرون بردند و .... و سرانجام در جوانی او را به شهادت رساندند . و مسبب اصلی همه این جریانات نیز کسی نبود جز ابوبکر و عمر

بعد از این همه وقایع ایا توقع دارید کسی که این گونه با فرزند رسول الله که ان قدر رسول خدا ص در موردش سفارش کرده بود ، برخورد می کند و موجب به شهادت رسیدن ان حضرت می شود ، مورد رحمت خدا و رسولش باشد ؟
مگر نه اینکه خداوند در ایه 93/نساء فرموده : کسی که مومنی را از روی عمد به قتل برساند جزایش جهنم است و جاودانه در ان می ماند و ....؟
اگر فاطمه در اثر ان فجایع به شهادت رسیده باشد که به فرمایش امام کاظم و امام صادق  ع چنین هم شده ( ان فاطمة صدیقة شهیدة ) ، ایا می توان کسی غیر از عمر و ابوبکر را مسبب قتل او دانست ؟
ایا ابوبکر قاتل غیر مباشر ( غیر مستقیم ) و عمر قاتل مستقیم و مباشر ان حضرت به حساب نمی آید ؟ و نه تنها قاتل ان حضرت بلکه قاتل نوه رسول الله ص ( محسن بن علی ) نیز هستند
پس توقع دارید که قاتلان فرزند رسول الله ص مهدور الدم نباشند ؟
اگر سرنوشت خلفای جور چنین است ، پس پیروان ایشان به کجا می روند ؟

یوم ندعوا کل اناس بامامهم - اسرا/71
به درستی که روز قیامت هر کسی با امام خویش ( حق یا باطل ) فرا خوانده می شود .

به همین دلیل است که رسول اکرم ص در روایتی فرموده اند : ملعون است ملعون ، هرکس فاطمه را بعد از من بیازارد ، حقش را غصب کند ، فرزندش را سقط کرده و او را به شهادت برساند .
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهرا ء

رد پای تحریف در ماجرای شهادت حضرت محسن



 
یکی از حقایق تلخ تاریخ در جریان حمله عمر به بیت حضرت زهرا س ، سقط جنین ان حضرت و شهادت حضرت محسن ع بود که بر اثر ضربه عمر به حضرت زهرا س رقم خورد .
و از انجا که این ماجرا لکه ننگی بر دامن خلفا محسوب می شد و تا ابد این پرسش را در اذهان زنده می کرد که ( بایّ ذنب قتلت ، به راستی به کدامین گناه کشته شد ؟ ) لذا ارادتمندان و نوکران حلقه به گوش خلفا سعی در پاک کردن این لکه از دامن انها نمودند و بهترین شیوه و روش ، حذف و یا تغییر و دستکاری در نقل اخبار تاریخی این ماجرا بود که در کتب موجود بود و ممکن بود به دست نسلهای اینده برسد. لکن از انجا که خداوند متعال اراده کرده تا نور خود را  روشن نگه دارد ، با تمام تحریفهای صورت گرفته در این جریان ، نتوانستند نور خدا را خاموش کرده و این لکه ننگ را پنهان کنند .چرا که خود خداوند متعال می فرماید : یرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ - الصف :8
حال برخی از نقلهای این ماجرا را در کتب اهل سنت مشاهده کنید تا ردپای تحریفات در این جریان روشن تر گردد .
از جمله کسانی که تصریح به وقوع چنین جنایتی نسبت به حضرت زهرا علیها السلام‏ ، نَظّام معتزلى (درگذشته سال 231) است. نَظّام یکى از بزرگان معتزله و از افراد بى‏باک و نترس بوده است. وى از بزرگانِ علما به شمار مى‏آید. او مى‏گوید:

«إنّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتّى‏ ألقت الجنین من بطنها، وکان یصیح عمر: أحرقوا دارها بمن فیها!! وما کان بالدار غیر علی وفاطمة والحسن والحسین»

«در روز بیعت، عمر به شکم فاطمه زد و در اثر این ضربه، جنین از شکم فاطمه افتاد و عمر فریاد مى‏زد: خانه را بر هر که در آن است، بسوزانید!! و در خانه، کسى جز على، فاطمه، حسن و حسین نبود».

این سخن نَظّام را شهرستانى در الملل والنحل‏ «1» و صَفَدى درالوافی بالوفیات  2 نقل کرده اند و در کتابهای دیگر نیز نقل دیده می شود .
ابن قُتَیْبَه نیز در کتاب‏ المعارف‏ این موضوع را آورده بود، امّا اکنون که به چاپ جدید و موجود از کتاب‏ المعارف مراجعه مى‏کنیم، عبارت مورد نظر را نمى‏یابیم؛ چرا که کتاب تحریف شده است!

ابن شهرآشوب (درگذشته سال 585) از کتاب‏ المعارف‏ این گونه نقل مى‏کند: «محسن با ضربه قنفذ عدوى سقط شد» 3

ولى در متنى که اخیراً چاپ و تحقیق شده (!!) این گونه آمده است:

«محسن بن على در دوران کودکى از دنیا رفت».

سبط بن جَوزى در تذکرة الخواص مى‏گوید: «او در دوران کودکى مُرد» «4».

از میان محدّثانِ متأخّر، حافظ، محمّد بن معتمدخان بَدَخْشانى در کتاب‏ نزل الأبرار فیما صحّ من مناقب أهل بیت الأطهار مى‏گوید: «او در کوچکى مُرد» «5».

وقتی به شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید مراجعه می کنیم ، می بینیم که او از شیخ و استاد خود نقل می کند که وقتی ماجرای هبّار بن الاسود - که زینب دختر رسول خدا ص را ترساند و او سقط جنین کرد و رسول خدا ص هبّار را مهدور الدم خواند -در نزد او نقل شد ، شیخ گفت : اگر هنگامی که این مردم به خانه فاطمه هجوم اوردند و او را ترساندند - تا انچه در شکم داشت سقط شد - رسول خدا ص زنده بود ، به یقین به مهدور الدم بودن کسی که فاطمه را ترسانده بود حکم می فرمود .

ابن ابى الحدید به او مى‏گوید: آیا آن‏چه را که برخى از محدّثان روایت کرده‏اند که: «فاطمه ترسید و محسن سقط شد» از قول شما روایت کنیم؟

شیخ به او گفت: از من، نه این روایت و نه بطلان آن را نقل نکنید! «6» آرى، آنان روایت نمى‏کنند و هر گاه که روایت کنند، تحریف مى‏نمایند و اگر کسى چنین روایاتى را ذکر کند، انواع تهمت‏ها را بر او مى‏بندند.

______________________________

(1) الملل والنحل: 1/ 59.
(2) الوافى بالوفیات: 6/ 17.
(3) مناقب آل أبى طالب: 3/ 358. (4) تذکرة الخواصّ: 54. (5) نزل الأبرار: 74.
(6) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: 14/ 192.

اعتراف ابوبکرحمله به خانه فاطمه زهرا(س)

ایکاش به خانه فاطمه حمله نمیکردم.

ایکاش در سقیفه بنی ساعده خلافت را نمی پذیرفتم وخلافت را به عهده

عمربن خطاب وابوعبیده جراح قرارمیدادم ومن وزیر میشدم و...       

(میزان الاعتدال ذهبی-ج3-ص-109

-لسان المیزان ابن حجر-ج4-ص889

-تاریخ طبری-ج3-430)

 

-هنگامیکه آیه 23سوره مبارکه شوری برپیغمبراکرم(ص)نازل شد(قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ

 أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى)

اصحاب ازپیغمبراسلام پرسیدندنزدیکان شما چه کسانی هستند که محبت به آنها

برماواجب شده است؟

پیامبراکرم فرمودند:"علی وفاطمه ودوفرزندش حسن وحسین (علیه السلام)

(تفسیرکبیرفخرراضی-ج7-ص405

-تفسیرکشاف-ج4-ص219و220)

-حاکم نیشابوری در المستدرک واحمدبن حنبل در مسند خود،بنقل از ابن عباس

آورده اند که حضرت محمد(ص)لباس خودرابرروی علی،فاطمه،حسن وحسین(ع)

کشیدندوفرمودند:"هماناخداوند اراده کرده شمااهل بیت را ازهر رجس وپلیدی

پاک وپاکیزه گرداند"

(مستدرک علی الصحیحین-ج3-ص123-مسنداحمدبن حنبل-ج1-ص330)

پیامبراکرم(ص)

»فاطمه سرورو بزرگ زنان بهشت است«                                   

 (صحیح بخاری-جزء5و6-باب61-حدیث278-چاپ دارالقلم بیروت)

 

-مسعودی در اثبات الوصیه خود در صفحه143 میگوید:

سروربانوان،حضرت زهرا(س)راچنان پشت در کوبیدندوفشردندکه محسن شش

 ماهه اش شهیدشد.

 

-بخاری در صحیح خود آورده:

 هنگامیکه حضرت زهرا(س)به شهادت رسیدحضرت علی(ع)شبانه وی را دفن کرد

 وابوبکر را خبرنکرد  براو نماز گذارد.                            

(صحیح بخاری کتاب المغازی باب155-ج-252-حدیث704)

 

-طبری در تاریخ خود در باره شهادت حضرت زهرا(س)مینویسد:

عمرچنان به پهلوی فاطمه زد که فاطمه فرزندی را که در شکم داشت سقط کرد

 وعمبن خطاب فریاد میکشید خانه فاطمه را به آتش بکشیدو...

(تاریخ طبری-ج2-ص233)

 

ترمذی در المناقب آورده: حضرت محمد(ص)دست حسن وحسین را گرفتند وفرمودند:

"هرکس ایندو حسن وحسین(ع)وپدرشان علی(ع)ومادرشان فاطمه(س)را دوست

بداردفردای قیامت با من در یک درجه خواهد بود"

(سنن ترمذی-ج5-باب21-ص599)

 

حاکم نیشابوری در کتاب معرفت الصحابه در(ص170)آورده:

پیامبراکرم(ص)به فاطمه(س)فرمودند:"آیاراضی نیستی که سرور زنان علم هستی":

 

باوجوداینهمه سفارش پیابر اکرم(ص)به مقام حضرت فاطمه (س)بازبسیاری

از صحابه بر در خانه حضرت هجوم آوردند ودر خانه ایشانرا به آتش کشیدند.

 

خداوند متعال میفرماید:

 

(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ «13»ای کسانی که ایمان آوردید

برقومی که خداوند برآنها غضب کرده ازآنها ولی ویار نگیرید)

 

-چرا که پیامبر اکرم(ص)حضرت فاطمه(س)را معیار حق وباطل قرارداده اند

 وفرموده اند:"همانا خداوند بخشم فاطمه خشمگین و بخشنودی او خشنود میشود"

(مستدرک حاکم نیشابوری-ج3-ص158

-الاصابه-ج8-ص266)

 

-حدیث شریف::"فاطمه پاره تن من است هرکس اورا خشنودکند مراخشنود کرده

 وهرکس او را بیازارد مرا آزرده"

در منابع ذیل اهل سنت با الفاظ گوناگونی وارد شده-

-درصحیح بخاری-ج4-ص21-وج5-ص36

-صحیح مسلم-ج4-ص1904-

-سنن ترمذی-ج7-ص605-حدیث3867

 

باتوجه به اینکه حضرت زهرا(س)درکلام رسوخدا(ص)معیار حق و باطل

 قرار گرفته است میتوان گفت که امام زمان حضرت فاطمه(س)حضرت

علی(ع)بوده است.یقیناً حضرت زهرا (س)از کسانیکه خشمگین وناراضی

 بودندتبعیِِّت نمیکردند وآنانرا خلیفه وجانشین پیامبر نمیدانستند.

بطور یقین حضرت زهرا (س)ازآنهایی که بهنگام احتضار رسولخدا(ص)تهمت

هذیان گوئی به رسولخدا زدند وسفارش رسولخدا را مبنی بر جانشینی امیرالمومنین

علی(ع)برخلافت را عمل نکردند آنها را لایق خلافت نمیدانند.

اینک انسان باید بادیده انصاف قضاوت کند کسانیکه خانه حضرت زهرا هجوم آوردند

 شایستگی امام بر حضرت زهرا(س) ودیگر مسلمانان رادارند؟

اسناد ومداررک درموردهجوم به خانه حضرت زهرا(س)

-الامامه والسیاسه ابن قتیبه دینوری-ج1-ص14

-کنزالعمال متّقی هندی-ج3-ص149

-المصنف ابن شیبه-ج14-ص567

 

-سیوطی در تفسیر خود از ابی سعیدخدری نقل میکند:

هنگامیکه آیه 26سوره اسراء برپیامبراکرم(ص)نازل شد:(وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ

«26»حقوق خویشاوندان وارحام خود راادا کن )

ایشان حضرت زهرا (س)راخواند وفدک را به او بخشید.

(الدورالمنثورجلاالدین سیوطی-ج4-ص177)

شخصیت حضرت زهرا(س) در قرآن از منظر تفاسیر اهل سنت *

شخصیت حضرت زهرا(س) در قرآن از منظر تفاسیر اهل سنت *

از جمله مباحث مهم جهت روشن شدن حقائق مذهبی و تقریب مذاهب و نیز رفع بسیاری از توهمات ـ که چه بسا منشأ برخی از منازعات قومی در جهان اسلام است ـ بررسی جایگاه و فضائل اهلبیت(ع) است.این مقاله، شخصیت و فضایل حضرت زهرا J را بر اساس توجهی که برخی آیات و سور به آن دارند و در قالب روایات معتبر و متعددی که در مهم ترین منابع اهل سنت آمده است، مورد بررسی قرار می دهد. واژه های کلیدی: حضرت زهرا(س)، اهل سنت، آیات، روایات، نقد و بررسی. خلاصه ای از زندگانی حضرت فاطمه(س) حضرت فاطمه زهرا(س) در سال پنجم بعثت در شهر مکه به دنیا آمد. وجود نورانی او قبل از خلقت آسمانها و زمین از نور عظمت خداوند خلق شده بود و باعث قبولی توبه آدم و حوا گردید. پدرش حضرت محمد(ص) خاتم الانبیا و مادرش خدیجه کبریJ بود. همسرشان امام علی6 و فرزندانشان لؤلؤ و مرجان قرآن، ادامه دهنده نسل کوثر و سید جوانان اهل بهشت[1] و دخترانشان، مانند خود او، مدافع حریم امامت بودند. الف. جایگاه حضرت در روایات اهل سنت در منابع تفسیری، روایی، رجالی و تاریخی اهل سنت صدها روایت در شأن و منزلت حضرت فاطمه(س) دیده می شود. در اینجا به نمونه ای بسیار کوتاه از آنها اشاره می کنیم: 1. وجود حضرت فاطمه(س) قبل از تولد آدم و حوا دانشمندان اهل سنت، ابن حجر عسقلانی (م852 ق) از امام حسن عسکریائمه(ع) و او از پدران خودG و آنها از جابر بن عبدالله و او از پیامبر(ص) نقل می کند که آدم و حوا وقتی در بهشت بودند، نور وجود حضرت زهرا را دیدند و خداوند به آن دو فرمود: نور ایشان دو هزار سال قبل از خلقت شما آفریده شده بود.[2] 2. ازدواج حضرت فاطمه(س) به امر خداوند در منابع اهل سنت روایات زیادی، از بزرگانی همچون امام علی(ع)[3]، عبدالله بن مسعود،[4] عمر بن خطاب،[5] بلال بن حمامه،[6] سنان شفعله [7]و انس در این خصوص نقل شده است. 3. اولاد حضرت فاطمه(س) ذریه پیامبر او در عالم بشریت تنها کسی است که اولادش، ذریه پیامبر هستند. در روایت عاصم به بهدله آمده است: در مجلسی، حجاج ذریه بودن امام حسین(ع) را برای پیامبر انکارکرد. اما یحیی بن یعمر او را ذریه حضرت دانست و پس از تهدید حجاج، برای اثبات آن به آیات 84 و85 سوره انعام استشهاد کرد که خداوند حضرت عیسی را از ذریه آدم معرفی کرده، در حالی که حضرت عیسی پدر نداشت و از طرف مادر خود حضرت مریم به آدم می رسد.[8] 4. حضرت فاطمه(س) پاره تن پیامبر است.[9] 5. حضرت فاطمه(س) سرور زنان دو جهان (سیدة نساء العالمین)[10] 6. غضب فاطمه(س) غضب خدا و رضای او رضای خدا پیامبر خدا(ص) فرمود: یا فاطمه، ان الله یعضب لغضبک و یرضی لرضاک؛ [11] ای فاطمه، بی شک خداوند از غضب تو غضبناک و از رضای تو راضی می شود. 7. حضرت فاطمه(س) مدافع رسالت[12] در این زمینه روایات مختلفی به ویژه در دفاع از پیامبر(ص) در مقابل ابوجهل وجود دارد. 8. حضرت فاطمه(س) در محشر در منابع اهل سنت، روایات مختلفی از بزرگان، همچون امام علی(ع)، عایشه، ابوسعید، ابوهریره، ابوایوب، سوید بن عمیر، بریده، ابن عمر و دیگران نقل شده که پیامبر گرامی اسلام فرمود: «اهل محشر به دستور خداوند، چشمان خود را می بندند تا حضرت فاطمه(س) از صحرای محشر عبور کند.»[13] ب. جایگاه حضرت فاطمه(س) نزد عالمان اهل سنت در اینجا به ذکر چند مورد در این باره بسنده می کنیم: 1. سیوطی می گوید: «ما عقیده داریم برترین زنان عالم، مریم و فاطمه(س)اند.»[14] 2. آلوسی می گوید: در حدیث آمده است: «ان الفاطمة ابتول افضل نساء المتقدمات و المتاخرات.» با این حدیث، افضل بودن فاطمه(س) بر تمام زنان ثابت می شود. زیرا او روح و روان رسول خدا بود. از این رو بر عایشه نیز برتری داشت.[15] 3. سهیلی بعد از نقل حدیث معروف «فاطمه بضعة منی» می گوید: «من کسی را مساوی با بضعه رسول الله نمی دانم.»[16] 4. ابن الجکنی می گوید:«بنابر قول صحیح تر، فاطمه از همه زنان افضل است.»[17] ج. جایگاه حضرت فاطمه(س) در آیات بر اساس منابع تفسیری و حدیثی اهل سنت، تقریباً صد و سی و پنج آیه در چهل و نه سوره به نوعی درباره حضرت فاطمه(س) است. البته این تعداد غیر از آیاتی است که در منابع شیعه ذکر شده است. دو سوره، یعنی دهر و کوثر هم به طور کامل در شأن فاطمه(س) نازل شده است. همه آیات و سوره های نازل شده در این باره در چهار دسته جای می گیرد: 1. اسباب نزول: یعنی آیاتی که حضرت فاطمه(س) سبب نزول آن بوده است. 2. شأن نزول: یعنی آیاتی که در شأن آن حضرت نازل شده است. 3. جری و تطبیق: یعنی آیاتی که حضرت فاطمه(س) به عنوان مصداقی از آن اراده شده است. 4. بطن: یعنی آیاتی که حضرت فاطمه(س) به عنوان باطن آن مورد نظر است. سوره ها و آیاتی که حضرت فاطمه(س) سبب نزول آنهاست از مجموع چهار آیه ای که در این باره در روایات اهل سنت آمده است، یعنی آیات تطهیر، اعطا، ایثار و تجاره، بحث را پیرامون سه آیه اول متمرکز می کنیم. البته باید یادآوری کنم که سوره دهر هم سبب نزولش فاطمه(س) است، چون این بحث قبلاً چاپ شده، لذا از نقل آن خودداری می کنم. 1. آیه تطهیر انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً؛[18] جز این نیست که خداوند می خواهد پلیدی را از شما اهلبیت(ع) دور کند و شما را به راستی پاک سازد. بر اساس روایات بسیار از فریقین، که از صحابه و تابعین به حد تواتر رسیده است، آیه تطهیر در شأن اصحاب کساء نازل شده است. بررسی روایات فریقین نشان می دهد که فاطمه(س) سبب نزول این آیه است. این آیه بر طهارت و عصمت اصحاب کساء دلالت تام دارد. ابوسعید خدری از ام سلمه چنین روایت کرده است: آیه تطهیر در خانه من نازل شد. من بر در خانه نشسته بودم. گفتم: ای رسول خدا، من از اهلبیت(ع) نیستم؟ فرمود: تو بر خیر و نیکی هستی ، تو از همسران پیامبر هستی. گفت: و در منزل، رسول خدا، علی، فاطمه، حسن و حسین بودند. [19] سبب نزول عبدالله بن جعفر می گوید: رسول خدا به رحمت الهی که از آسمان می آمد نظر کرد و سپس دستور داد اهلبیت(ع)، یعنی علی، فاطمه، حسن و حسین را جمع کردند. سپس کسای خویش را بر آنان افکند و دعا کرد و سپس آیه تطهیر نازل شد. حاکم نیشابوری سپس می گوید: «هذا حدیث صحیح الاسناد؛[20] این حدیث صحیح السند است.» روایات دیگری نیز از صحابه، همچون عمر بن ابی سلمه[21]، ابو سعید خدری،[22] و دیگران نقل شده که آیه تطهیر در خانه ام سلمه در شأن پنج تن آل عباG نازل شده است. رفتار پیامبر پس از نزول آیه ابن عباس نقل می کند: شهدنا رسول الله تسعه اشهر یاتی کل یوم باب علی بن ابی طالب عند وقت کل صلاة فیقول: السلام علیکم و رحمة الله». انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً» الصلاة یرحمکم الله. کل یوم خمس مرات؛[23] ما دیدیم که رسول خدا نه ماه تمام، هر روز وقت هر نمازی در خانه علی بن ابی طالب می آمد و می فرمود: درود و رحمت و برکات خدا بر شما اهلبیت(ع) باد. نماز! خداوند شما را مشمول رحمت خویش قرار دهد . این عمل را پیامبر هر روز پنج بار تکرار می کرد. همین مضمون با اندکی تفاوت توسط انس بن مالک،[24] ابی برزه،[25] ابی الحمراء[26] و ابوسعید خدری نقل شده است. [27] برخی از بزرگان که این حدیث را نقل کرده اند، عبارت اند از: ابن عباس[28]، انس بن مالک،[29] ابوسعید خدری،[30] ابودرداء،[31] ابوهریره،[32] ابی الحمراء،[33] ابی برزه،[34] ابی لیلی،[35] براء بن عازب،[36] ثوبان (غلام پیامبر)، [37] جابر بن عبدالله انصاری،[38] زیدبن ارقم،[39] سعد بن ابی وقاص،[40] سلمان فارسی،[41] صبیح (غلام ام سلمه)، [42] صفیه بنت شیبه،[43] عبدالله بن جعفر طیار،[44] عمربن ابی سلمه،[45] عطیه،[46] معقل بن سیار،[47] واثله بن اسقع،[48] ام المؤمنین ام سلمه،[49] ام المؤمنین ام سلیم،[50] ام المؤمنین زینب،[51] ام المؤمنین عائشه،[52] و ام المؤمنین صفیه. [53] احتجاج کنندگان به آیه تطهیر در حق اصحاب کساء 1. امام علی(ع) در شورا برای خود به آیه تطهیر احتجاج کرد.[54] 2. امام حسنائمه(ع) دو مرتبه به آیه تطهیر احتجاج نمود.[55] روز ضربت خوردن خودش بالای منبر رفت و به این آیه احتجاج نمود. بعد از شهادت امام علی(ع) نیز بالای منبر رفت و به آیه احتجاج نمود.[56] 3. امام حسین(ع). [57] 4. امام زین العابدین(ع) با مرد شامی.[58] 5. امام رضا(ع).[59] 6. ابن عباس برابر گروهی به این آیه احتجاج نمود.[60] 7. سعد بن ابی وقاص بر معاویه احتجاج نمود. [61] 8. واثلة بن اسقع در برابر گروهی که امام علی(ع) را دشنام می دادند، به این آیه احتجاج کرد.[62] 9. ام سلمه در حق اصحاب کساء به آیه تطهیر احتجاج نمود. [63]. دیدگاه برخی از دانشمندان اهل سنت این افراد، فقط اهلبیت(ع) را اصحاب کساء می دانند: جمهور اهل سنت،[64] امام شافعی،[65] احمدبن حنبل،[66] محمدبن سوره،[67] امام طحاوی،[68] شوکانی،[69] شبلنجی،[70] حاکم نیشابوری،[71] سخاوی،[72] محب الدین طبری،[73] حافظ گنجی،[74] قسطلانی،[75] حاکم حسکانی،[76] توفیق ابوعلم،[77] امام ثعلبی،[78] احمدبن محمد الشامی،[79] ابن صباغ،[80] ابومنصور ابن عساکر شافعی،[81] حمزاوی،[82] سمهودی،[83] ملاعلی قاری،[84] امام مجدالدین فیروزآبادی،[85] ابن حجر هیثمی،[86] ابوبکر الحضرمی،[87] محمد جسوس،[88] ابوبکر النقاش،[89] ابن مردویه،[90] ابن بلبلان،[91] حکمت یاسین،[92] دکتر بیومی مهران،[93] شیخ سندی [94]و رفاعی. [95] همچنین بسیاری از مفسران، محدثان، رجالیان و بزرگان اهل سنت به صحت حدیث کساء اعتراف نموده اند. ابن جریر طبری شانزده روایت، طحاوی شانزده روایت، احمد طبری شانزده روایت، سیوطی پانزده روایت، ابن مردویه نوزده روایت و ابی حاتم هشت روایت آورده اند که همه دلالت بر شأن نزول آیه تطهیر درباره اهل کساء دارند. حدیث کساء از بیش از چهل نفر از اهلبیت(ع) و صحابه کرام با مضامین مختلفی نقل شده است. حاکم حسکانی در شواهد التنزیل تقریباً 138 حدیث به طرق مختلف از چهارده نفر از صحابه، نقل کرده و تنها از ام سلمه همسر پیامبر، به 69 طریق مختلف این حدیث نقل نموده است. همین طور ابن مردویه می گوید: در بیش از صد طریق آمده است که آیه تطهیر درباره علی ، فاطمه(س)، حسنائمه(ع) و حسین نازل شده است. [96] امام فخر رازی (م604 ق)[97] و نیشابوری (م728 ق)[98] و ابوبکر حضرمی[99] ادعای اجماع اهل تفسیر و حدیث بر صحت حدیث کساء نموده اند . دیدگاههای دیگری نیز از بزرگان اهل سنت در این باره وجود دارد که برای رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری می کنیم. البته عمل کساء و پوشاندن اهلبیت(ع) با کساء و تلاوت آیه تطهیر و منحصر نمودن اهلبیت(ع) به این افراد چند بار تکرار شده است: در خانه ام سلمه،[100] فاطمه،[101] عائشه،[102] ام سلیم،[103] زینب،[104] صفیه [105]و در وقت مباهله. [106] مراد از اهلبیت(ع)، اصحاب کساء و ازواج در مقابل دیدگاه مشهور که گذشت، دیدگاه دیگری وجود دارد که مصداق اهلبیت(ع) در آیه را اصحاب کساء و همسران پیامبر، هر دو، می داند. این عده اصحاب کساء را به خاطر روایات معتبر بسیار و همسران پیامبر را نیز به خاطر سیاق آیات و دو روایت از ام سلمه و واثله، از اهلبیت(ع) می دانند. این گروه معتقدند چون آیات قبل و بعد از آیه تطهیر در مورد زنان پیامبر است، از این سیاق بدست می آید که آیه تطهیر، زنان پیامبر را نیز در بر می گیرد. [107] 1. سیاق آیات، در مورد همسران پیامبر با عتاب و تهدید همراه است؛ همچون«ان کنتم تردن الحیاه الدنیا و زینتها فتعالین امتعکن و اسرحکن»،«یا نساء النبی من یات منکن بفاحشه مبینه یضاعف لها العذاب ضعفین»، همچنین «و قرن فی بیوتکن ولاتبرجن تبرج الجاهلیه الاولی.» اما سیاق آیه تطهیر همراه با تمجید و مدح است. با این سیاقهای متفاوت نمی توان هر دو را از یک ردیف دانست. 2. ضمائر به کار رفته در آیات مربوط به همسران پیامبر، همه مؤنت هستند، همچون «کنتن، تردن، فتعالین، امتعکن، اسرحکن، کنتن، تردن، منکن، لها، یقنت، لستن، اتقیتن، تخضعن، قلن، بیوتکن، تبرجن، اقمن، اتین، اطعن، اذکرن، بیوتکن». اما ضمائر به کار رفته در آیه تطهیر، همه مذکر هستند، همچون «عنکم، یطهرکم.» 3. آیات مربوط به همسران، شأن نزول مستقلی دارد و آیه تطهیر هم شأن نزول مستقل خود را دارد. لذا به خاطر شأن نزول و روایات فراوانی که اهلبیت(ع) را از همسران جدا می کند. رفتار پیامبر با همسران، مجالی برای دلالت سیاق نمی گذارد. جمهور اهل سنت نیز به ضمائر «عنکم» و «یطهرکم»استدلال کرده و گفته اند اگر آیه شریفه درباره همسران پیامبر بود، تعبیر «عنکن» و «یطهرکن» می آمد. [108] 4. از گفته های برخی از همسران، پس از نزول آیه تطهیر که از پیامبر پرسیدند آیا ما هم از اهلبیت(ع) هستیم و جواب منفی پیامبر که شما از همسران پیامبرید، نه از اهلبیت(ع) و شما بر نیکی هستید، به دست می آید که همسران مشمول این آیه شریفه نیستند. این سؤال و برخورد با ام سلمه، عایشه، ام سلیم و زینب صورت گرفته و پیامبر آنان را از اهلبیت(ع) خود بیرون و خارج دانسته است.[109] 2. آیه اعطا خداوند در قرآن مجید می فرماید «ولسوف یعطیک ربک فترضی[110]؛ و پروردگارت به زودی عطایی می کند که راضی شوی.» در روایات زیادی آمده است که خداوند به فاطمه(س) این اختیار را داد که در فردای قیامت از گنهکاران امت پدرش شفاعت کند و این روایات از طریق فریقین نقل شده است. مفسران اهل سنت در ذیل این آیه روایاتی آورده اند. از جمله این که جابر بن عبدالله روایت کرده است که رسول خدا روزی فاطمه(س) را در منزل مشغول آرد کردن گندم دید که حله شتر بر خود افکنده بود. فرمود: یا فاطمه! بشتاب و تلخی دنیا را به خاطر نعمتهای بهشتی بچش. به دنبال این جریان بود که آیه «و لسوف یعطیک ربک فترضی» نازل شد[111]. 3. آیه ایثار «و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه؛[112] دیگران را بر خود مقدم می دارند، هر چند خود سخت به آن نیازمندند.» حسکانی ذیل آیه شریفه از ابو هریره روایت آورده که گفت: مردی خدمت پیامبر آمد و از گرسنگی خود شکایت کرد. وقتی پیامبر دید چیزی برای او در خانه همسرانش نیست، فرمود: کیست امشب او را میهمان کند؟ علی گفت: من ای رسول خدا! سپس به سوی فاطمه(س) رفت و جریان را با او در میان گذاشت و فاطمه(س) فرمود: چیزی جز خوراک بچه ها نزد ما نیست، ولی ما میهمان را بر خود مقدم می داریم. پس علی گفت: بچه ها را بخوابان و من چراغ را برای میهمان روشن می نمایم. پس چنین کرد و میهمان خوراک خورد . پس از آنکه از میهمان پذیرایی فرمودند، در بامداد، خداوند این آیه را درباره آنان نازل فرمود:«و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة»[113] وی روایت دیگری را از ابن عباس نقل می کند که می گفت:«این آیه درباره علیA ، فاطمه(س)، حسنائمه(ع) و حسین(ع) نازل شده است.» [114]