هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

این سخن ورد زبانها افتاد(دیدی اخر علی از پا افتاد)(بر دشمن و قاتلین بی بی حضرت زهرا (س) لعنت )
هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

این سخن ورد زبانها افتاد(دیدی اخر علی از پا افتاد)(بر دشمن و قاتلین بی بی حضرت زهرا (س) لعنت )

حضرت فاطمه ی زهرا در روز قیامت

حضرت فاطمه ی زهرا در روز قیامت  
 
 
باسلام.ببخشید یه مدت تاخیر داشتم امروز اومدم که جبرانش کنم.اگه یادتون باشه در مورد حضرت زهرا سلام الله در روز قیامت میخواستم براتون مطالبی بزارم.این پست قسمت دوم این سری از مطالب است.

منبرى از نور براى فاطمه علیهاالسلام

در ادامه گفتگوى پیامبر صلی الله و علیه و آله با دختر گرامی اش درباره چگـونگـى حضـور وى در عرصه قیامت، چنیـن میخـوانیـم: سپـس منبرى از نـور برایت برقرار مـی سازنـد که هفت پله دارد و بیـن هر پله‌اى تا پله دیگر صف‌هایـى از فرشتگان قرار گرفته‌انـد که در دستشان پـرچم‌هاى نـور است. همچنین در طرف چپ و راست منبـر حـورالعیـن صف مـی کشنـد.

آنگاه که بر بالاى منبر قرار مىگیرى، جبرئیل می آید و میگـوید: اى فـاطمه! آنچه مـایلـى از خـدا بخـواه.

شکایت در دادگاه عدل الهى

اولیـن درخواست فاطمه علیهاالسلام در روز قیامت، پس از عبور از برابر خلق، شکایت از ستمگران است.

جابربـن عبـدالله انصارى از پیامبـر اکرم صلی الله علیه و آله چنیـن نقل مىکنـد: هنگامـى که فاطمه در مقابل عرش پروردگار قرار می گیرد، خـود را از مرکب به زیر انداخته، اظهار مىدارد: الهى و سیـدى، میان من و کسـى که مرا آزرده و بـر مـن ستـم روا داشته، داورى کـن. خـدایـا! بیـن مـن و قـاتل فـرزنـدم، حکـم کن...

جابربـن عبـدالله انصارى از پیامبـر اکرم صلی الله علیه و آله چنیـن نقل مىکنـد: هنگامـى که فاطمه در مقابل عرش پروردگار قرار می گیرد، خـود را از مرکب به زیر انداخته، اظهار مىدارد: الهى و سیـدى، میان من و کسـى که مرا آزرده و بـر مـن ستـم روا داشته، داورى کـن. خـدایـا! بیـن مـن و قـاتل فـرزنـدم، حکـم کن...بر اساس روایتـى دیگر، پیامبـر اکرم صلی الله علیه و آله فرمـود: دختـرم فاطمه در حالـى که پیـراهن‌هاى خـونیـن در دست دارد، وارد محشـر مـیشـود. پـایه‌اى از پـایه‌هـاى عرش را در دست مـىگیـرد و مـیگـوید: «یا عدل، یا جبار، احکم بینى و بیـن قاتل ولدى»؛ اى خداى عادل و غالب، بیـن مـن و قـاتل فـرزنـدم داورى کـن.

قـال:« فیحکـم لابنتـى و رب الکعبه» به خـداى کعبه سـوگنـد، به شکـایت دختـرم رسیـدگـى مـیشـود و حکـم الهى صـادر مـی گـــردد.

                                              

اقا بیا شاید دعای مادرت زهرا بگیرد 

اخر یکی باید انتقام دست مادرت را بگیرد

    آقا بیا

یکی از القاب آن حضرت، منجی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین

بحث در حکمت قرآن بود ولی چون هفته‌ی آینده شهادت اعظم المبینینِ قرآن است و سید المفسرینِ این کتاب؛ کسی که اگر او نبود حقائق و معارف و اسرار شریعت غرائی که عصاره‌ی بعثت تمام انبیاء است، به اوهام و به اقیسه‌ی ظنیه محو و باطل می‌شد؛ کسی که مذهب بشریت را که در آن مذهب برود تا به خدا برسد، ترسیم کرد و شد رأس مذهب جعفری.

القابی که او دارد جنبه‌ی الهی دارد. امام چهارم زین العابدین تعبیرش این است: "اسمه... اسمه عند اهل السماء الصادق"؛ کسی که این مقام را دارد: اسمش آسمانی است، تا برسد به رسم؛ علامت او از آسمان معین می‌شود، تا برسد به شخصیت او.

یکی از القاب آن حضرت، منجی است. فهم اسرار این اسماء برای کسی میسر می‌شود که احاطه پیدا کند به همه‌ی افکار و آراء، و بعد نظر کند به احادیث رسیده‌ی از آن حضرت، آن وقت می‌فهمد یعنی چه: "المنجی جعفر بن محمد". نجات داد... نجات داد. چرا نجات داد و کی را نجات داد و از چه نجات داد؟ او منجی است چون آن دینی که "إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَام، نجات داد از اوهام، چه اوهامی.

تأمل در عقائد مذاهب، غیر از مذهب حق، خلاصه‌اش احدی الکلمتین است نسبت به مبدأ عالم: یک طرف تعطیل، یک طرف تشبیه؛ اوست که از گرداب تعطیل و از مهلکه‌ی تشبیه که حتی ائمه‌ی مذاهب در آن گرداب دست و پا می‌زنند، بشر را نجات داد و مردم را به الهی رساند[که] "خارج عن الحدین: التعطیل والتشبیه".

بیانات او در اوصاف خدا، در اسماء خدا، در آنچه ظرفیتِ فهمش برای بشر بود، محیر العقول هر حکیمی است؛ کسی که از آن حقیقتی که اعلی الحقائق است، کنار دریای علمش اغتراف کردند تا به اینجا[که] شاگردی از مکتب او در آمد مثل محمد بن مسلم- و ما ادراک که این مرد که بود- مثل هشام، از این طرف از محضر او جابر بن حیان بهره برد [و] رسید به جایی که به تعلیم او اکسیری ساخت که قطره‌اش قنطار را طلای احمر می‌کرد. این است جعفر بن محمد.

اگر می گذاشتند لب باز کند آیا در علوم الهی، در فنون طبیعی، به بشر چه می‌آموخت؟ اوست تنها کسی که از انحراف مفوضه و از انحراف مجبره امت را نجات داد و این راه را باز کرد: "لا جبر ولا تفویض بل امر بین الامرین" و در آن امر بین الامرین چه غوغایی کرد؛ اوست کسی که در اصول از مبدأ تا معاد... از مبدأ تا معاد، و در این بین تمام برزخی که هست مبین کرد. این از جهت علمی.

از جهت عملیِ بشر، از طهارت گرفت، تمام ابواب عبادات. کیست که بفهمد کار او و انجاء او را. آن وقت فهمیده می‌شود که فقه مالکیه، فقه حنفیه، فقه شافعیه، فقه حنبلیه مطالعه بشود، بعد روشن بشود [او] در عبادات چه کرد، در عقود چه آورد، در ایقاعات چه کرد، در احکام: در احکام از قضا، شهادات، حدود، دیات، چه برای فقهاء عالم آورد و همه را از گرداب قیاس و استحسان و آن مهلکه‌ای که "إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا" او نجات داد. این کار دنیوی او است.

تجلی این "المنجی" اینجا نیست؛ تجلی این اسم در آن مهلکه‌ی عظمی است، در قیامت کبری است.

بالاترین معضله‌ای که اولین و آخرین درآن گرفتار اند، چیست؟ آنی که تمام عارفین بالله نگران آن هستند این است که آیا آخر، کتاب به کدام دست داده می‌شود، آیا به دست راست یا دست چپ. تمام عقبه‌ای که همه‌ی بیدار دلها، نه ماها، آن‌هایی که فهمیدند قیامت چیست، آن‌هایی که سوره‌ی واقعه را خوب درک کردند، "إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ، لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَةٌ ، خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ ، إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا ، وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا ، فَکَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثًّا"، آن روزی که "إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ، لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَةٌ ، خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ"، همه در این خفض و رفع حیران و نگران هستند. خفض به کجا، رفع به کجا؟ خفض به اسفل سافلین، رفع به اعلی علیین. این است نگرانی برای اهلش، نه برای ما.

آن وقت، روزی که جبال می‌شود هباء منبث، ذرات پراکنده در نور آفتاب را دیدید، کوه‌ها به یک صیحه این چنین می‌شود. همچو روزی است: "یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ ، یَوْمَ تَرَوْنَهَا..."، اینها کلمات خداست آن هم به عقل کل. "یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُکَارَى وَمَا هُمْ بِسُکَارَى وَلَکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ". آن وقت یک همچو روزی در همچو غوغایی همه‌ی نگرانی این است که آیا آن دفتر عمل به کدام دست داده می‌شود، چون اصحاب الیمین[هست و] اصحاب الشمال. آن هم چه کتابی، "مَالِ هَذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا"، همچو کتابی، اولین و آخرین نگران هستند آیا به این دست داده می‌شود یا به این دست. اگر به این دست داده بشود چیست، اگر به این دست داده بشود"فِی عِیشَةٍ رَاضِیَةٍ ، فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٍ ، قُطُوفُهَا دَانِیَةٌ. این برای کیست؟ برای کسی که أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ". اما این طرف گفتنی نیست تا می‌رسد به آن جا: "خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ، ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ، ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکُوهُ" . این هم سرنوشت کسی است که آن کتابی که"لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً" در دست چپ اوست. آن وقت در همچو وقتی آن دست نجات از آستین کی در می‌آید؟ این جا است که باید جعفر بن محمد را شناخت.

این روایت از امام هشتم است تا می‌رسد به خود خاتم النبیین. بیان رسول خدا در این حدیث این است: "من احب ان یلقی الله..." آن‌هایی که اهل نظر و دقت هستند، در فقه حدیث تأمل کنند، چون وقت شرح و بیان نیست. "من احب ان یلقی الله...، کیست که لا یحب؟ احدی از قلم نمی‌افتد. "من احب ان یلقی الله عز وجل ویعطیه کتابه بیمینه"، خدا را ملاقات کند هر کس دوست دارد و خدا خودش کتاب او را، آن کتاب را به یمین او بدهد "فلیتوال جعفر بن محمد الصادق". آن جا با این مطلب روشن می‌شود یعنی چه یک لقب او منجی است. آن گرداب و آن مهلکه‌ای که اولین و آخرین در آن مهلکه گرفتار هستند، منجی و نجات، جعفر بن محمد و مذهب او است.

این است وظیفه‌ی همه‌ی شما: وظیفه‌ی هر کس که بر سر سفره‌ی او نشسته- این حوزات علمیه، این ائمه‌ی جماعات- این است که در شهادت او غیر از گذشته رفتار کنند؛ حد و عظمت مطلب را درک کنند، بفهمند چه حقی بر گردن ما او دارد، اگر او نبود ما کجا از خدا، از پیغمبر، از معاد، از نماز، از روزه، تا برسد به تمام ابواب نکاح و طلاق چه داشتیم؟ چه بودیم؟ کی بودیم؟ این حق باید احقاق بشود. در مساجد حد اقل سه شب، هر مسجدی امام جماعتی که دوره‌ی سال به اسم او این جا زندگی کرده و فردا هم چشمش به دست او است، باید در هر مسجدی در مملکت مجلس تشکیل بشود حد اقل سه شب،[و] فضائل او، مناقب او برای این مردم تشریح بشود تا بفهمند رهین منت کی هستند. وقتی مادرشان به آنها یاد داد: مذهب از کی داری بگو از امام جعفر محمد صادق، او را بشناسند. وظیفه‌ی اهل تبلیغ این است که در بلاد منتشر بشوند و این حقائق را به مردم برسانند.

روز شهادت او باید یک مملکت یکپارچه عزا بشود، مردم باید بفهمند که امام زمان نگران است، اگر از این طرف نظر کند به آن هیئتها در خیابانها، از یک طرف نظر کند به آن قبر خراب شده‌ای که همچو گنجینه ای در آن نهفته اما آن روز زائر ندارد، آن شب، شمع و چراغ ندارد، خود این مرهمی بر قلب ولی عصر است.

هفته‌ی آینده دو روز این درس تعطیل است، چون عده‌ای از اهل فضل همت کرده اند بروند به بلاد و این عَلَم را سر پا کنند و مردم باید بدانند که یک دعای اوست که این مملکت را نجات می‌دهد.

این کلمه ختام مطلب است، چه باید گفت؟ عالم شافعی تعبیرش این است:"ومناقبه کثیرة تفوق عدد الحاسب ویحار فی أنواعها فهم الیقظ الکاتب". این قدر فضائل و مناقبش بسیار است که اصلا حسابگر از شماره عاجز است، در انواع آن فضایل فهم هر بیداری متحیر است.

این قضیه که الآن می‌گویم مخالفِ معاندِ مذهب نقل می‌کند:

اخرجه الطبرانی از لیث بن سعد، گفت به حج بیت رفتم، از نماز عصر در مسجد فارغ شدم، رفتم به کوه ابی قبیس که تنفسی بکنم، بالای کوه دیدم کسی نشسته، کنارش نشستم، گفت: یا رب یا رب یا رب. بعد از رب گفت: یا حی یا حی یا حی. این اسماء را مکرر گفت. آخر هم گفت: بارالها! انگور می‌خواهم تو به من برسان، لباس می‌خواهم تو مرا بپوشان. فما استتم کلامه، بهت آور است، هنوز کلامش تمام نشده بود دیدم یک سله‌ی انگور کنارش هست، دو جامه هم این طرف است که مثل آن دو جامه در دنیا ندیده بودم، مثل آن انگور هم نه دیده بودم نه اصلا در زمین انگوری بود. در همچو وقتی آمدم کنارش، گفتم: مرا هم شریک کن، فرمود بیا. نشستم، از انگور برداشت، من هم برداشتم... مهم این است گفت هر چه برمی‌داشتیم پر می شد جایش. بعد که انگور را تناول کرد، آن دو جامه را یکی را ردا کرد یکی را ازار کرد. بعد حرکت کرد او جلو من هم پشت سرش، من متحیرم که این کیست که یطعمه ربه ویلبسه ربه، هم خدا اطعامش می‌کند هم خدا می‌پوشاندش. این چه نفسی است که گفت: یا رب یا حی، از مائده جنت فردوس این غذا و از ملأ اعلا این لباس پیدا شد. از کوه فرود آمدیم وارد جمع شدیم، مهم این است: گفت برخوردم به یکی، گفت: یا بن رسول الله من عریانم من را بپوشان، آن دو پرده را که داشت به او داد. عجیب اینجاست : خبر داشت که برمی‌خورد به آن عریان و او تمنی لباس می کند، آن جا از خدا لباس خواست. این است عظمت. بعد که جامه را داد گفتم: این کیست؟ گفت: این جعفر بن محمد صادق است.

دعای او این است نفس او این است. اگر روز شهادت او این مملکت قیام کند، این حوزه‌های علمیه این کبریا را بگذارند جلوی این مردم در عزا او همگی بیایند، یک دعای او گره از کار همه‌ی این خلق باز میکند.

اللهم صل و سلم علی ولیک جعفر بن محمد، عدد ما فی علمک و ما احصاه کتابک واجعلنا من اشیاعه وانصاره واتباعه.

منبع:سایت مرجع عالم تشیع حضرت ایت الله وحید

به گزارش کورد شیعه به نقل از خبرگزاری اهل بیت (ع) ـ ابنا ـ تازه مسلمان ایتالیایی گفت: خداوند برای رسیدن به دین اسلام، لطف بزرگی در حق من کرده است.

« ویتو لوگیا » ایتالیایی در سن 60 ساگی در جوار بارگاه منور رضوی با حضور حجت‌الاسلام سید احمد نبوی، کارشناس اداره امور زائرین غیر ایرانی آستان قدس رضوی با قرائت شهادتین در رواق دارالرحمه از مذهب کاتولیک به دین اسلام گروید.

این تازه مسلمان در مورد تشرف خود به دین اسلام و تشیع اظهارداشت : من در همه اخلاقیات و باورهای ادیان مختلف جستجو کردم اما با توجه به باورهای قبلی خود و معجزاتی که برای من قبل از رسیدن به ایران رخ داد، به دین اسلام و مذهب شیعه روی آوردم.

وی که همسر ایرانی داد، در این خصوص گفت: من از زندگی با همسر ایرانی خود رضایت کامل دارم و زمانی که از حرم مطهر رضوی دیدن نمودم از این همه جمعیت و شور و شوق مردم در زیارت این امام شیعیان تعجب کردم.

« لوگیا » با اشاره به اینکه به کلیه ادیان احترام می‌گذارد، افزود: هر کس می‌تواند راه خودش را با توجه به مذاهب مختلف انتخاب کند، اما من دین اسلام و مذهب شیعه را با توجه به حق پذیری آن انتخاب کردم.

او در پایان با چشمانی پر از اشک در کنار خانواده‌ی همسر خود، کلمه الله اکبر را با لهجه ایتالیایی بیان کرد و گفت: از خداوند به خاطر لطفی که در حق من کرد، سپاسگزارم.

این تازه مسلمان که تاجر فرش در کشور آلمان است، پس از تشرف به دین مبین اسلام نام امید را برای خود برگزید.

هر دل به سینه قبله گاهی دارد 

هر قبله برای خود خدایی دارد

اما زدرون کعبه می گفت خدا

ایوان نجف عجب صفایی دارد

حیدر بنگر چه بارگاهی دارد 

کور با چشم ان کسی که ترک دیوار کعبه را نمی بیند کور باد چشمی که حدث ثقین را نمی بیند  

کور با چشمی که افتادن بتای کعبه را نمی بید  

کور باد چشمی که روز غدیر را نمی بیند  

کور با چشمی که بار ها عمر گفت اگر علی نبود منبه هلاکت می رسیدم  

کور باد چشمی که قضاوتهای علی را نمی بیند  

کور باد چشمی که حضرت زهرا  را نمی بیند  

کور با کسی که خانه وحی را نمی بیند   

کور با جشمی که محراب و منبر را نمی بیند 

کور باد کسی که علی مع الحق و الحق مع العلی را نمی بیند