هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

این سخن ورد زبانها افتاد(دیدی اخر علی از پا افتاد)(بر دشمن و قاتلین بی بی حضرت زهرا (س) لعنت )
هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

این سخن ورد زبانها افتاد(دیدی اخر علی از پا افتاد)(بر دشمن و قاتلین بی بی حضرت زهرا (س) لعنت )

نامه عمر به یزد گرد سوم

نامه رمع لعنة الله علیه به یزد گرد سوم

بین دو جنگ قادسیه و نهاوند چهار ماه فاصله بود. در این بین، عمر بن الخطاب (خلیفه دوم مسلمین)، به یزدگرد سوم (بیست و هشتمین پادشاه ساسانی) نامه ای نوشت و در پی آن یزدگرد سوم ساسانی پاسخش را به این نامه داد. نسخه اصلی این نامه ها هم اکنون در موزه لندن نگهداری میشوند...


ادامه مطلب ...

توسل از دیدگاه اهل سنت (غیر از وهابیون)

توسل از دیدگاه اهل سنت (غیر از وهابیون)

   نوشته شده توسط: محب امیرالمومنین    نوع مطلب :مباحث اعتقادی ،

توسل

توسّل به انسان های پاک و والا ‏

در بخش قبل، موضوع سخن، توسّل به دعای انسان های پاک و والا بود، و فرد حاجتمند از آنها درخواست می کرد که درباره وی دعا کنند و در حقیقت دعای آنان وسیله تقرّب او به شمار می رفت.‏

ولی در اینجا موضوع سخن توسّل به خودِ ذوات مقدّسه معصومین(علیهم السلام)، یا قُرب و منزلت و مقام آنان در پیشگاه الهی است و فرد نیازمند بدون اینکه از آنان درخواست دعا کند، قُرب معنوی و حُرمت آنان را، بین خود و خدا واسطه قرار داده و از خدا می خواهد به حرمت این انسان های پاک و ارج و قرب آنان در نزد او، و محبوبیّتی که در پیشگاه الهی دارند، نیاز او را برطرف نماید; و این نوع توسّل ها با تعبیرهای گوناگون صورت می پذیرد:‏
خدایا به عزیزان درگاهت،
به حق پیامبر و آل پاکش و...‏
در این گونه تعابیر و امثال آن، مایه قرب و وسیله کارساز، شخص انسان والا و صفات برجسته او است.‏ 

ادامه مطلب ...

آیاتی که در شان امیرالمومنین نازل شده، همراه با تفسیر

آیاتی که در شان امیرالمومنین نازل شده، همراه با تفسیر

   نوشته شده توسط: محب امیرالمومنین    نوع مطلب :امیر المومنین ،قرآن کریم ،

آیه ولایت

سوره مائده آیه 55

متن آیه

 

ترجمه:

جز این نیست که ولی شما خداست و رسول او و مومنانی که نماز می خوانند و همچنان که در رکوعند انفاق می کنند.

تفسیر

شان نزول آیه ولایت
در تفسیر مجمع البیان و کتب دیگر از عبد الله بن عباس چنین نقل شده : که روزی در کنار چاه زمزم نشسته بود و برای مردم از قول پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) حدیث نقل می کرد ناگهان مردی که عمامه ای بر سر داشت و صورت خود را پوشانیده بود نزدیک آمد و هر مرتبه که ابن عباس از پیغمبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) حدیث نقل می کرد او نیز با جمله قال رسول الله حدیث دیگری از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل می نمود.
ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفی کند، او صورت خود را گشود و صدا زد ای مردم ! هر کس مرا نمی شناسد بداند من ابوذر غفاری هستم با این گوشهای خودم از رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) شنیدم ، و اگر دروغ می گویم هر دو گوشم کر باد، و با این چشمان خود این جریان را دیدم و اگر دروغ می گویم هر دو کور باد، که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود:
علی قائد البرره و قاتل الکفره منصور من نصره مخذول من خذله .
علی (علیه السلام ) پیشوای نیکان است ، و کشنده کافران ، هر کس او را یاری کند، خدا یاریش خواهد کرد، و هر کس دست از یاریش بردارد، خدا دست از یاری او برخواهد داشت .
سپس ابوذر اضافه کرد: ای مردم روزی از روزها با رسولخدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در مسجد نماز می خواندم ، سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد، ولی کسی چیزی به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت : خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم ولی کسی جواب مساعد به من نداد، در همین حال علی (علیه السلام ) که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آنحضرت بیرون آورد، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) که در حال نماز بود این جریان را مشاهده کرد، هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان بلند کرد و چنین گفت :
خداوندا برادرم موسی از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانی و کارها را بر او آسان سازی و گره از زبان او بگشائی تا مردم گفتارش را درک کنند، و نیز موسی درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهی و بوسیله او نیرویش را زیاد کنی و در کارهایش شریک سازی . خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده توام ، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم علی (علیه السلام ) را وزیر من گردان تا بوسیله او، پشتم قوی و محکم گردد.
ابوذر می گوید: هنوز دعای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) گفت : بخوان ، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: چه بخوانم ، گفت بخوان
انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا...
البته این شان نزول از طرق مختلف (چنانکه خواهد آمد) نقل شده که گاهی در جزئیات و خصوصیات مطلب با هم تفاوتهائی دارند ولی اساس و عصاره همه یکی است .

این آیه با کلمه انما که در لغت عرب به معنی انحصار می آید شروع شده و می گوید: ولی و سرپرست و متصرف در امور شما سه کس است : خدا و پیامبر و کسانی که ایمان آورده اند، و نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند.
(انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یو تون الزکاه و هم راکعون ).
شک نیست که رکوع در این آیه به معنی رکوع نماز است ، نه به معنی خضوع ، زیرا در عرف شرع و اصطلاح قرآن ، هنگامی که رکوع گفته می شود به همان معنی معروف آن یعنی رکوع نماز است ، و علاوه بر شان نزول آیه و روایات متعددی که در زمینه انگشتر بخشیدن علی (علیه السلام ) در حال رکوع وارد شده و مشروحا بیان خواهیم کرد، ذکر جمله یقیمون الصلاه نیز شاهد بر این موضوع است ، و ما در هیچ مورد در قرآن نداریم که تعبیر شده باشد زکات را با خضوع بدهید، بلکه باید با اخلاص نیت و عدم منت داد. همچنین شک نیست که کلمه ولی در آیه به معنی دوست و یا ناصر و یاور نیست زیرا ولایت به معنی دوستی و یاری کردن مخصوص کسانی نیست که نماز می خوانند، و در حال رکوع زکات می دهند، بلکه یک حکم عمومی است که همه مسلمانان را در بر می گیرد، همه مسلمین باید یکدیگر را دوست بدارند و یاری کنند حتی آنهائی که زکات بر آنها واجب نیست ، و اصولا چیزی ندارند که زکات بدهند، تا چه رسد به اینکه بخواهند در حال رکوع زکاتی بپردازند، آنها هم باید دوست و یار و یاور یکدیگر باشند.
از اینجا روشن می شود که منظور از ولی در آیه فوق ولایت به معنی سرپرستی و تصرف و رهبری مادی و معنوی است ، بخصوص اینکه این ولایت در ردیف ولایت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و ولایت خدا قرار گرفته و هر سه با یک جمله ادا شده است .
و به این ترتیب ، آیه از آیاتی است که به عنوان یک نص قرآنی دلالت بر ولایت و امامت علی (علیه السلام ) می کند.
ولی در اینجا بحثهای مهمی است که باید به طور جداگانه ، مورد بررسی قرار گیرد:
شهادت احادیث و مفسران و مورخان
همانطور که اشاره کردیم در بسیاری از کتب اسلامی و منابع اهل تسنن ، روایات متعددی دائر بر اینکه آیه فوق در شان علی (علیه السلام ) نازل شده نقل گردیده که در بعضی از آنها اشاره به مساله بخشیدن انگشتر در حال رکوع نیز شده و در بعضی نشده ، و تنها به نزول آیه درباره علی (علیه السلام ) قناعت گردیده است .
این روایت را ابن عباس و عمار یاسر و عبد الله بن سلام و سلمه بن کهیل و انس بن مالک و عتبه بن حکیم و عبد الله ابی و عبد الله بن غالب و جابر بن عبد الله انصاری و ابوذر غفاری نقل کرده اند.
و علاوه بر ده نفر که در بالا ذکر شده از خود علی (علیه السلام ) نیز این روایت در کتب اهل تسنن نقل شده است .
جالب اینکه در کتاب غایه المرام تعداد 24 حدیث در این باره از طرق اهل تسنن و 19 حدیث از طرق شیعه نقل کرده است .
کتابهای معروفی که این حدیث در آن نقل شده از سی کتاب تجاوز می کند که همه از منابع اهل تسنن است ، از جمله محب الدین طبری در ذخائر العقبی صفحه 88 و علامه قاضی شوکانی در تفسیر فتح القدیر جلد دوم صفحه 50 و در جامع الاصول جلد نهم صفحه 478 و در اسباب النزول واحدی صفحه 148 و در لباب النقول سیوطی صفحه 90 و در تذکره سبط بن جوزی صفحه 18 و در نور الابصار شبلنجی صفحه 105 و در تفسیر طبری صفحه 165 و در کتاب الکافی الشاف ابن حجر عسقلانی صفحه 56 و در مفاتیح الغیب رازی جلد سوم صفحه 431 و در تفسیر در المنصور جلد 2 صفحه 393 و در کتاب کنز العمال جلد 6 صفحه 391 و مسند ابن مردویه و مسند ابن الشیخ و علاوه بر اینها در صحیح نسائی و کتاب الجمع بین الصحاح السته و کتابهای متعدد دیگری این احادیث آمده است .
با اینحال چگونه می توان اینهمه احادیث را نادیده گرفت ، در حالی که در شان نزول آیات دیگر به یک یا دو روایت قناعت می کنند، اما گویا تعصب اجازه نمی دهد که اینهمه روایات و اینهمه گواهی دانشمندان درباره شان نزول آیه فوق مورد توجه قرار گیرد.
و اگر بنا شود در تفسیر آیه ای از قرآن این همه روایات نادیده گرفته شود ما باید در تفسیر آیات قرآنی اصولا به هیچ روایتی توجه نکنیم ، زیرا درباره شان نزول کمتر آیه ای از آیات قرآن اینهمه روایت وارد شده است .
این مساله بقدری روشن و آشکار بوده که حسان بن ثابت شاعر معروف عصر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) مضمون روایت فوقرا در اشعار خود که درباره علی (علیه السلام ) سروده چنین آورده است :
فانت الذی اعطیت اذ کنت راکعا
زکاتا فدتک النفس یا خیر راکع
فانزل فیک الله خیر ولایه
و بینها فی محکمات الشرایع
یعنی : تو بودی که در حال رکوع زکات بخشیدی ، جان بفدای تو باد ای بهترین رکوع کنندگان .
و به دنبال آن خداوند بهترین ولایت را درباره تو نازل کرد و در ضمن قرآن مجید آنرا ثبت نمود.
پاسخ به هشت ایراد مخالفان بر آیه ولایت
جمعی از متعصبان اهل تسنن اصرار دارند که ایرادهای متعددی به نزول این آیه در مورد علی (علیه السلام ) و همچنین به تفسیر ولایت به عنوان سرپرستی و تصرف و امامت بنمایند که ما ذیلا مهمترین آنها را عنوان کرده و مورد بررسی قرار می دهیم :
1 - از جمله اشکالاتی که نسبت به نزول آیه فوق در مورد علی (علیه السلام ) گرفتهاند این است که آیه با توجه به کلمه الذین که برای جمع است ، قابل تطبیق بر یکفرد نیست ، و به عبارت دیگر آیه می گوید: ولی شما آنهائی هستند که نماز را بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند، این عبارت چگونه بر یک شخص مانند علی (علیه السلام ) قابل تطبیق است !.
پاسخ
در ادبیات عرب مکرر دیده می شود که از مفرد به لفظ جمع ، تعبیر آورده شده است از جمله در آیه مباهله می بینیم که کلمه نسائنا به صورت جمع آمده در صورتی که منظور از آن طبق شان نزولهای متعددی که وارد شده فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) است ، و همچنین انفسنا جمع است در صورتی که از مردان غیر از پیغمبر کسی جز علی (علیه السلام ) در آن جریان نبود و در آیه 172 سوره آل عمران در داستان جنگ احد می خوانیم .
الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا.
و همانطور که در تفسیر این آیه در جلد سوم ذکر کردیم بعضی از مفسران شان نزول آنرا درباره نعیم بن مسعود که یکفرد بیشتر نبود می دانند.
و همچنین در آیه 52 سوره مائده می خوانیم یقولون نخشی ان تصیبنا دائره در حالی که آیه در مورد عبد الله ابی وارد شده است که تفسیر آن گذشت و همچنین در آیه اول سوره ممتحنه و آیه 8 سوره منافقون و 215 و 274 سوره بقره تعبیراتی دیده می شود که عموما به صورت جمع است ، ولی طبق آنچه در شان نزول آنها آمده منظور از آن یکفرد بوده است .
این تعبیر یا بخاطر این است که اهمیت موقعیت آن فرد و نقش مو ثری که در این کار داشته روشن شود و یا بخاطر آن است که حکم در شکل کلی عرضه شود، اگر چه مصداق آن منحصر به یکفرد بوده باشد، در بسیاری از آیات قرآن ضمیر جمع به خداوند که احد و واحد است به عنوان تعظیم گفته شده است .
البته انکار نمی توان کرد که استعمال لفظ جمع در مفرد به اصطلاح ، خلاف ظاهر است و بدون قرینه جایز نیست ، ولی با وجود آنهمه روایاتی که در شان نزول آیه وارد شده است ، قرینه روشنی بر چنین تفسیری خواهیم داشت ، و حتی در موارد دیگر به کمتر از این قرینه نیز قناعت می شود.
2 - فخر رازی و بعضی دیگر از متعصبان ایراد کرده اند که علی (علیه السلام ) با آن توجه خاصی که در حال نماز داشت و غرق در مناجات پروردگار بود (تا آنجا که معروف است پیکان تیر از پایش ‍ بیرون آوردند و توجه پیدا نکرد) چگونه ممکن است صدای سائلی را شنیده و به او توجه پیدا کند!
پاسخ - آنها که این ایراد را می کنند از این نکته غفلت دارند که شنیدن صدای سائل و به کمک او پرداختن توجه به خویشتن نیست ، بلکه عین توجه بخدا است ، علی (علیه السلام ) در حال نماز از خود بیگانه بود نه از خدا، و می دانیم بیگانگی از خلق خدا بیگانگی از خدا است و به تعبیر روشن تر: پرداختن زکات در نماز انجام عبادت در ضمن عبادت است . نه انجام یک عمل مباح در ضمن عبادت و باز به تعبیر دیگر آنچه با روح عبادت سازگار نیست ، توجه به مسائل مربوط به زندگی مادی و شخصی است و اما توجه به آنچه در مسیر رضای خدا است ، کاملا با روح عبادت سازگار است و آن را تاکید می کند، ذکر این نکته نیز لازم است که معنی غرق شدن در توجه به خدا این نیست که انسان بی اختیار احساس خود را از دست بدهد بلکه با اراده خویش توجه خود را از آنچه در راه خدا و برای خدا نیست بر می گیرد.
جالب اینکه فخر رازی کار تعصب را بجائی رسانیده که اشاره علی (علیه السلام ) را به سائل برای اینکه بیاید و خودش انگشتر را از انگشت حضرت بیرون کند، مصداق فعل کثیر که منافات با نماز دارد، دانسته است در حالی که در نماز کارهائی جایز است انسان انجام بدهد که به مراتب از این اشاره بیشتر است و در عین حال ضرری برای نماز ندارد تا آنجا که کشتن حشراتی مانند مار و عقرب و یا برداشتن و گذاشتن کودک و حتی شیر دادن بچه شیر خوار را جزء فعل کثیر ندانسته اند، چگونه یک اشاره جزء فعل کثیر شد، ولی هنگامیکه دانشمندی گرفتار طوفان تعصب می شود اینگونه اشتباهات برای او جای تعجب نیست !.
3 - اشکال دیگری که به آیه کرده اند در مورد معنی کلمه ولی است که آنرا به معنی دوست و یاری کننده و امثال آن گرفتهاند نه بمعنی متصرف و سرپرست و صاحب اختیار.
پاسخ - همانطور که در تفسیر آیه در بالا ذکر کردیم کلمه ولی در اینجا نمی تواند به معنی دوست و یاری کننده بوده باشد، زیرا این صفت برای همه مو منان ثابت است نه مو منان خاصی که در آیه ذکر شده که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند، و به عبارت دیگر دوستی و یاری کردن ، یک حکم عمومی است ، در حالی که آیه ناظر به بیان یک حکم خصوصی می باشد و لذا بعد از ذکر ایمان ، صفات خاصی را بیان کرده است که مخصوص به یک فرد می شود.
4 - می گویند علی (علیه السلام ) چه زکات واجبی بر ذمه داشت با اینکه از مال دنیا چیزی برای خود فراهم نساخته بود و اگر منظور صدقه مستحب است که به آن زکات گفته نمی شود!!
پاسخ - اولا به گواهی تواریخ علی (علیه السلام ) از دسترنج خود اموال فراوانی تحصیل کرد و در راه خدا داد تا آنجا که می نویسند هزار برده را از دسترنج خود آزاد نمود، بعلاوه سهم او از غنائم جنگی نیز قابل ملاحظه بود، بنابراین اندوخته مختصری که زکات به آن تعلق گیرد و یا نخلستان کوچکی که واجب باشد زکات آنرا بپردازد چیز مهمی نبوده است که علی (علیه السلام ) فاقد آن باشد، و اینرا نیز می دانیم که فوریت وجوب پرداخت زکات فوریت عرفی است که با خواندن یک نماز منافات ندارد.
ثانیا اطلاق زکات بر زکات مستحب در قرآن مجید فراوان است ، در بسیاری از سوره های مکی کلمه زکات آمده که منظور از آن همان زکات مستحب است ، زیرا وجوب زکات مسلما بعد از هجرت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به مدینه ، بوده است (آیه 3 سوره نمل و آیه 39 سوره روم و 4 سوره لقمان و 7 سوره فصلت و غیر اینها).
5 - می گویند: ما اگر ایمان به خلافت بلا فصل علی (علیه السلام ) داشته باشیم بالاخره باید قبول کنیم که مربوط به زمان بعد از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بوده ، بنابراین علی (علیه السلام ) در آنروز ولی نبود، و به عبارت دیگر ولایت در آن روز برای او بالقوه بود نه بالفعل در حالی که ظاهر آیه ولایت بالفعل را می رساند.
پاسخ - در سخنان روز مرده در تعبیرات ادبی بسیار دیده می شود که اسم یا عنوانی به افرادی گفته می شود که آنرا بالقوه دارند مثلا انسان در حال حیات خود وصیت می کند و کسی را به عنوان وصی خود و قیم اطفال خویش تعیین می نماید و از همان وقت عنوان وصی و قیم به آن شخص گفته می شود، در حالی که طرف هنوز در حیات است و نمرده است ، در روایاتی که در مورد علی (علیه السلام ) از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در طرق شیعه و سنی نقل شده می خوانیم که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) او را وصی و خلیفه خود خطاب کرده در حالی که هیچیک از این عناوین در زمان پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نبود - در قرآن مجید نیز اینگونه تعبیرات دیده می شود از جمله در مورد زکریا می خوانیم که از خداوند چنین تقاضا کرد.
هب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب .
در حالی که مسلم است منظور از ولی در اینجا سرپرستی برای بعد از مرگ او منظور بوده است ، بسیاری از افراد جانشین خود را در حیات خود تعیین می کنند و از همان زمان نام جانشین بر او می گذارند با اینکه جنبه بالقوه دارد.
6 - می گویند: چرا علی (علیه السلام ) با این دلیل روشن شخصا استدلال نکرد!
پاسخ - همانطور که در ضمن بحث پیرامون روایات وارده در شان نزول آیه خواندیم این حدیث در کتب متعدد از خود علی (علیه السلام ) نیز نقل شده است از جمله در مسند ابن مردویه و ابی الشیخ و کنز العمال - و این در حقیقت بمنزله استدلال حضرت است به این آیه شریفه . در کتاب نفیس (الغدیر) از کتاب سلیم بن قیس هلالی حدیث مفصلی نقل می کند که علی (علیه السلام ) در میدان صفین در حضور جمعیت برای اثبات حقانیت خود دلائل متعددی آورد از جمله استدلال بهمین آیه بود. و در کتاب غایه المرام از ابوذر چنین نقل شده که علی (علیه السلام ) روز شوری نیز به همین آیه استدلال کرد.
7 - می گویند: این تفسیر با آیات قبل و بعد سازگار نیست ، زیرا در آنها ولایت به معنی دوستی آمده است .
پاسخ - بارها گفته ایم آیات قرآن چون تدریجا، و در وقایع مختلف نازل گردیده همیشه پیوند با حوادثی دارد که در زمینه آن نازل شده است ، و چنان نیست که آیات یک سوره یا آیاتی که پشت سر هم قرار دارند همواره پیوند نزدیک از نظر مفهوم و مفاد داشته باشد لذا بسیار می شود که دو آیه پشت سر هم نازل شده اما در دو حادثه مختلف بوده و مسیر آنها بخاطر پیوند با آن حوادث از یکدیگر جدا می شود.
با توجه به اینکه آیه انما ولیکم الله بگواهی شان نزولش در زمینه زکات دادن علی (علیه السلام ) در حال رکوع نازل شده و آیات گذشته و آینده همانطور که خواندیم و خواهیم خواند در حوادث دیگری نازل شده است نمی توانیم روی پیوند آنها زیاد تکیه کنیم .
به علاوه آیه مورد بحث اتفاقا تناسب با آیات گذشته و آینده نیز دارد زیرا در آنها سخن از ولایت به معنی یاری و نصرت و در آیه مورد بحث سخن از ولایت به معنی رهبری و تصرف می باشد و شک نیست که شخص ‍ ولی و سرپرست و متصرف ، یار و یاور پیروان خویش نیز خواهد بود. بعبارت دیگر یار و یاور بودن یکی از شئون ولایت مطلقه است .
8 - می گویند: انگشتری با آن قیمت گزاف که در تاریخ نوشته اند، علی (علیه السلام ) از کجا آورده بود!! بعلاوه پوشیدن انگشتری با این قیمت فوق العاده سنگین اسراف محسوب نمی شود! آیا اینها دلیل بر عدم صحت تفسیر فوق نیست !
پاسخ - مبالغه هائی که درباره قیمت آن انگشتر کرده اند بکلی بی اساس ‍ است و هیچگونه دلیل قابل قبولی بر گرانقیمت بودن آن انگشتر نداریم و اینکه در روایت ضعیفی قیمت آن معادل خراج شام ذکر شده به افسانه شبیه تر است تا واقعیت و شاید برای بی ارزش نشان دادن اصل مساله جعل شده است ، و در روایات صحیح و معتبر که در زمینه شان نزول آیه ذکر کرده اند اثری از این افسانه نیست ، بنابراین نمی توان یک واقعیت تاریخی را با اینگونه سخنان پرده پوشی کرد.

برچسب ها: امیر المومنین ، آیه ، حضرت علی ع ، امام علی ع ، آیات در شان امیر المومنین ، قرآن ، شان امیر المومنین ، مقام امیر المومنین ،

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلوهَ وَیُوْتُونَ الزَّکَوهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ

آیاتی که در شان امیرالمومنین نازل شده، همراه با تفسیر

آیاتی که در شان امیرالمومنین نازل شده، همراه با تفسیر

   نوشته شده توسط: محب امیرالمومنین    نوع مطلب :امیر المومنین ،قرآن کریم ،

آیه ولایت

سوره مائده آیه 55

متن آیه

 

ترجمه:

جز این نیست که ولی شما خداست و رسول او و مومنانی که نماز می خوانند و همچنان که در رکوعند انفاق می کنند.

تفسیر

شان نزول آیه ولایت
در تفسیر مجمع البیان و کتب دیگر از عبد الله بن عباس چنین نقل شده : که روزی در کنار چاه زمزم نشسته بود و برای مردم از قول پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) حدیث نقل می کرد ناگهان مردی که عمامه ای بر سر داشت و صورت خود را پوشانیده بود نزدیک آمد و هر مرتبه که ابن عباس از پیغمبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) حدیث نقل می کرد او نیز با جمله قال رسول الله حدیث دیگری از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل می نمود.
ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفی کند، او صورت خود را گشود و صدا زد ای مردم ! هر کس مرا نمی شناسد بداند من ابوذر غفاری هستم با این گوشهای خودم از رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) شنیدم ، و اگر دروغ می گویم هر دو گوشم کر باد، و با این چشمان خود این جریان را دیدم و اگر دروغ می گویم هر دو کور باد، که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود:
علی قائد البرره و قاتل الکفره منصور من نصره مخذول من خذله .
علی (علیه السلام ) پیشوای نیکان است ، و کشنده کافران ، هر کس او را یاری کند، خدا یاریش خواهد کرد، و هر کس دست از یاریش بردارد، خدا دست از یاری او برخواهد داشت .
سپس ابوذر اضافه کرد: ای مردم روزی از روزها با رسولخدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در مسجد نماز می خواندم ، سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد، ولی کسی چیزی به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت : خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم ولی کسی جواب مساعد به من نداد، در همین حال علی (علیه السلام ) که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آنحضرت بیرون آورد، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) که در حال نماز بود این جریان را مشاهده کرد، هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان بلند کرد و چنین گفت :
خداوندا برادرم موسی از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانی و کارها را بر او آسان سازی و گره از زبان او بگشائی تا مردم گفتارش را درک کنند، و نیز موسی درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهی و بوسیله او نیرویش را زیاد کنی و در کارهایش شریک سازی . خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده توام ، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم علی (علیه السلام ) را وزیر من گردان تا بوسیله او، پشتم قوی و محکم گردد.
ابوذر می گوید: هنوز دعای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) گفت : بخوان ، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: چه بخوانم ، گفت بخوان
انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا...
البته این شان نزول از طرق مختلف (چنانکه خواهد آمد) نقل شده که گاهی در جزئیات و خصوصیات مطلب با هم تفاوتهائی دارند ولی اساس و عصاره همه یکی است .

این آیه با کلمه انما که در لغت عرب به معنی انحصار می آید شروع شده و می گوید: ولی و سرپرست و متصرف در امور شما سه کس است : خدا و پیامبر و کسانی که ایمان آورده اند، و نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند.
(انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یو تون الزکاه و هم راکعون ).
شک نیست که رکوع در این آیه به معنی رکوع نماز است ، نه به معنی خضوع ، زیرا در عرف شرع و اصطلاح قرآن ، هنگامی که رکوع گفته می شود به همان معنی معروف آن یعنی رکوع نماز است ، و علاوه بر شان نزول آیه و روایات متعددی که در زمینه انگشتر بخشیدن علی (علیه السلام ) در حال رکوع وارد شده و مشروحا بیان خواهیم کرد، ذکر جمله یقیمون الصلاه نیز شاهد بر این موضوع است ، و ما در هیچ مورد در قرآن نداریم که تعبیر شده باشد زکات را با خضوع بدهید، بلکه باید با اخلاص نیت و عدم منت داد. همچنین شک نیست که کلمه ولی در آیه به معنی دوست و یا ناصر و یاور نیست زیرا ولایت به معنی دوستی و یاری کردن مخصوص کسانی نیست که نماز می خوانند، و در حال رکوع زکات می دهند، بلکه یک حکم عمومی است که همه مسلمانان را در بر می گیرد، همه مسلمین باید یکدیگر را دوست بدارند و یاری کنند حتی آنهائی که زکات بر آنها واجب نیست ، و اصولا چیزی ندارند که زکات بدهند، تا چه رسد به اینکه بخواهند در حال رکوع زکاتی بپردازند، آنها هم باید دوست و یار و یاور یکدیگر باشند.
از اینجا روشن می شود که منظور از ولی در آیه فوق ولایت به معنی سرپرستی و تصرف و رهبری مادی و معنوی است ، بخصوص اینکه این ولایت در ردیف ولایت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و ولایت خدا قرار گرفته و هر سه با یک جمله ادا شده است .
و به این ترتیب ، آیه از آیاتی است که به عنوان یک نص قرآنی دلالت بر ولایت و امامت علی (علیه السلام ) می کند.
ولی در اینجا بحثهای مهمی است که باید به طور جداگانه ، مورد بررسی قرار گیرد:
شهادت احادیث و مفسران و مورخان
همانطور که اشاره کردیم در بسیاری از کتب اسلامی و منابع اهل تسنن ، روایات متعددی دائر بر اینکه آیه فوق در شان علی (علیه السلام ) نازل شده نقل گردیده که در بعضی از آنها اشاره به مساله بخشیدن انگشتر در حال رکوع نیز شده و در بعضی نشده ، و تنها به نزول آیه درباره علی (علیه السلام ) قناعت گردیده است .
این روایت را ابن عباس و عمار یاسر و عبد الله بن سلام و سلمه بن کهیل و انس بن مالک و عتبه بن حکیم و عبد الله ابی و عبد الله بن غالب و جابر بن عبد الله انصاری و ابوذر غفاری نقل کرده اند.
و علاوه بر ده نفر که در بالا ذکر شده از خود علی (علیه السلام ) نیز این روایت در کتب اهل تسنن نقل شده است .
جالب اینکه در کتاب غایه المرام تعداد 24 حدیث در این باره از طرق اهل تسنن و 19 حدیث از طرق شیعه نقل کرده است .
کتابهای معروفی که این حدیث در آن نقل شده از سی کتاب تجاوز می کند که همه از منابع اهل تسنن است ، از جمله محب الدین طبری در ذخائر العقبی صفحه 88 و علامه قاضی شوکانی در تفسیر فتح القدیر جلد دوم صفحه 50 و در جامع الاصول جلد نهم صفحه 478 و در اسباب النزول واحدی صفحه 148 و در لباب النقول سیوطی صفحه 90 و در تذکره سبط بن جوزی صفحه 18 و در نور الابصار شبلنجی صفحه 105 و در تفسیر طبری صفحه 165 و در کتاب الکافی الشاف ابن حجر عسقلانی صفحه 56 و در مفاتیح الغیب رازی جلد سوم صفحه 431 و در تفسیر در المنصور جلد 2 صفحه 393 و در کتاب کنز العمال جلد 6 صفحه 391 و مسند ابن مردویه و مسند ابن الشیخ و علاوه بر اینها در صحیح نسائی و کتاب الجمع بین الصحاح السته و کتابهای متعدد دیگری این احادیث آمده است .
با اینحال چگونه می توان اینهمه احادیث را نادیده گرفت ، در حالی که در شان نزول آیات دیگر به یک یا دو روایت قناعت می کنند، اما گویا تعصب اجازه نمی دهد که اینهمه روایات و اینهمه گواهی دانشمندان درباره شان نزول آیه فوق مورد توجه قرار گیرد.
و اگر بنا شود در تفسیر آیه ای از قرآن این همه روایات نادیده گرفته شود ما باید در تفسیر آیات قرآنی اصولا به هیچ روایتی توجه نکنیم ، زیرا درباره شان نزول کمتر آیه ای از آیات قرآن اینهمه روایت وارد شده است .
این مساله بقدری روشن و آشکار بوده که حسان بن ثابت شاعر معروف عصر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) مضمون روایت فوقرا در اشعار خود که درباره علی (علیه السلام ) سروده چنین آورده است :
فانت الذی اعطیت اذ کنت راکعا
زکاتا فدتک النفس یا خیر راکع
فانزل فیک الله خیر ولایه
و بینها فی محکمات الشرایع
یعنی : تو بودی که در حال رکوع زکات بخشیدی ، جان بفدای تو باد ای بهترین رکوع کنندگان .
و به دنبال آن خداوند بهترین ولایت را درباره تو نازل کرد و در ضمن قرآن مجید آنرا ثبت نمود.
پاسخ به هشت ایراد مخالفان بر آیه ولایت
جمعی از متعصبان اهل تسنن اصرار دارند که ایرادهای متعددی به نزول این آیه در مورد علی (علیه السلام ) و همچنین به تفسیر ولایت به عنوان سرپرستی و تصرف و امامت بنمایند که ما ذیلا مهمترین آنها را عنوان کرده و مورد بررسی قرار می دهیم :
1 - از جمله اشکالاتی که نسبت به نزول آیه فوق در مورد علی (علیه السلام ) گرفتهاند این است که آیه با توجه به کلمه الذین که برای جمع است ، قابل تطبیق بر یکفرد نیست ، و به عبارت دیگر آیه می گوید: ولی شما آنهائی هستند که نماز را بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند، این عبارت چگونه بر یک شخص مانند علی (علیه السلام ) قابل تطبیق است !.
پاسخ
در ادبیات عرب مکرر دیده می شود که از مفرد به لفظ جمع ، تعبیر آورده شده است از جمله در آیه مباهله می بینیم که کلمه نسائنا به صورت جمع آمده در صورتی که منظور از آن طبق شان نزولهای متعددی که وارد شده فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) است ، و همچنین انفسنا جمع است در صورتی که از مردان غیر از پیغمبر کسی جز علی (علیه السلام ) در آن جریان نبود و در آیه 172 سوره آل عمران در داستان جنگ احد می خوانیم .
الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا.
و همانطور که در تفسیر این آیه در جلد سوم ذکر کردیم بعضی از مفسران شان نزول آنرا درباره نعیم بن مسعود که یکفرد بیشتر نبود می دانند.
و همچنین در آیه 52 سوره مائده می خوانیم یقولون نخشی ان تصیبنا دائره در حالی که آیه در مورد عبد الله ابی وارد شده است که تفسیر آن گذشت و همچنین در آیه اول سوره ممتحنه و آیه 8 سوره منافقون و 215 و 274 سوره بقره تعبیراتی دیده می شود که عموما به صورت جمع است ، ولی طبق آنچه در شان نزول آنها آمده منظور از آن یکفرد بوده است .
این تعبیر یا بخاطر این است که اهمیت موقعیت آن فرد و نقش مو ثری که در این کار داشته روشن شود و یا بخاطر آن است که حکم در شکل کلی عرضه شود، اگر چه مصداق آن منحصر به یکفرد بوده باشد، در بسیاری از آیات قرآن ضمیر جمع به خداوند که احد و واحد است به عنوان تعظیم گفته شده است .
البته انکار نمی توان کرد که استعمال لفظ جمع در مفرد به اصطلاح ، خلاف ظاهر است و بدون قرینه جایز نیست ، ولی با وجود آنهمه روایاتی که در شان نزول آیه وارد شده است ، قرینه روشنی بر چنین تفسیری خواهیم داشت ، و حتی در موارد دیگر به کمتر از این قرینه نیز قناعت می شود.
2 - فخر رازی و بعضی دیگر از متعصبان ایراد کرده اند که علی (علیه السلام ) با آن توجه خاصی که در حال نماز داشت و غرق در مناجات پروردگار بود (تا آنجا که معروف است پیکان تیر از پایش ‍ بیرون آوردند و توجه پیدا نکرد) چگونه ممکن است صدای سائلی را شنیده و به او توجه پیدا کند!
پاسخ - آنها که این ایراد را می کنند از این نکته غفلت دارند که شنیدن صدای سائل و به کمک او پرداختن توجه به خویشتن نیست ، بلکه عین توجه بخدا است ، علی (علیه السلام ) در حال نماز از خود بیگانه بود نه از خدا، و می دانیم بیگانگی از خلق خدا بیگانگی از خدا است و به تعبیر روشن تر: پرداختن زکات در نماز انجام عبادت در ضمن عبادت است . نه انجام یک عمل مباح در ضمن عبادت و باز به تعبیر دیگر آنچه با روح عبادت سازگار نیست ، توجه به مسائل مربوط به زندگی مادی و شخصی است و اما توجه به آنچه در مسیر رضای خدا است ، کاملا با روح عبادت سازگار است و آن را تاکید می کند، ذکر این نکته نیز لازم است که معنی غرق شدن در توجه به خدا این نیست که انسان بی اختیار احساس خود را از دست بدهد بلکه با اراده خویش توجه خود را از آنچه در راه خدا و برای خدا نیست بر می گیرد.
جالب اینکه فخر رازی کار تعصب را بجائی رسانیده که اشاره علی (علیه السلام ) را به سائل برای اینکه بیاید و خودش انگشتر را از انگشت حضرت بیرون کند، مصداق فعل کثیر که منافات با نماز دارد، دانسته است در حالی که در نماز کارهائی جایز است انسان انجام بدهد که به مراتب از این اشاره بیشتر است و در عین حال ضرری برای نماز ندارد تا آنجا که کشتن حشراتی مانند مار و عقرب و یا برداشتن و گذاشتن کودک و حتی شیر دادن بچه شیر خوار را جزء فعل کثیر ندانسته اند، چگونه یک اشاره جزء فعل کثیر شد، ولی هنگامیکه دانشمندی گرفتار طوفان تعصب می شود اینگونه اشتباهات برای او جای تعجب نیست !.
3 - اشکال دیگری که به آیه کرده اند در مورد معنی کلمه ولی است که آنرا به معنی دوست و یاری کننده و امثال آن گرفتهاند نه بمعنی متصرف و سرپرست و صاحب اختیار.
پاسخ - همانطور که در تفسیر آیه در بالا ذکر کردیم کلمه ولی در اینجا نمی تواند به معنی دوست و یاری کننده بوده باشد، زیرا این صفت برای همه مو منان ثابت است نه مو منان خاصی که در آیه ذکر شده که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند، و به عبارت دیگر دوستی و یاری کردن ، یک حکم عمومی است ، در حالی که آیه ناظر به بیان یک حکم خصوصی می باشد و لذا بعد از ذکر ایمان ، صفات خاصی را بیان کرده است که مخصوص به یک فرد می شود.
4 - می گویند علی (علیه السلام ) چه زکات واجبی بر ذمه داشت با اینکه از مال دنیا چیزی برای خود فراهم نساخته بود و اگر منظور صدقه مستحب است که به آن زکات گفته نمی شود!!
پاسخ - اولا به گواهی تواریخ علی (علیه السلام ) از دسترنج خود اموال فراوانی تحصیل کرد و در راه خدا داد تا آنجا که می نویسند هزار برده را از دسترنج خود آزاد نمود، بعلاوه سهم او از غنائم جنگی نیز قابل ملاحظه بود، بنابراین اندوخته مختصری که زکات به آن تعلق گیرد و یا نخلستان کوچکی که واجب باشد زکات آنرا بپردازد چیز مهمی نبوده است که علی (علیه السلام ) فاقد آن باشد، و اینرا نیز می دانیم که فوریت وجوب پرداخت زکات فوریت عرفی است که با خواندن یک نماز منافات ندارد.
ثانیا اطلاق زکات بر زکات مستحب در قرآن مجید فراوان است ، در بسیاری از سوره های مکی کلمه زکات آمده که منظور از آن همان زکات مستحب است ، زیرا وجوب زکات مسلما بعد از هجرت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به مدینه ، بوده است (آیه 3 سوره نمل و آیه 39 سوره روم و 4 سوره لقمان و 7 سوره فصلت و غیر اینها).
5 - می گویند: ما اگر ایمان به خلافت بلا فصل علی (علیه السلام ) داشته باشیم بالاخره باید قبول کنیم که مربوط به زمان بعد از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بوده ، بنابراین علی (علیه السلام ) در آنروز ولی نبود، و به عبارت دیگر ولایت در آن روز برای او بالقوه بود نه بالفعل در حالی که ظاهر آیه ولایت بالفعل را می رساند.
پاسخ - در سخنان روز مرده در تعبیرات ادبی بسیار دیده می شود که اسم یا عنوانی به افرادی گفته می شود که آنرا بالقوه دارند مثلا انسان در حال حیات خود وصیت می کند و کسی را به عنوان وصی خود و قیم اطفال خویش تعیین می نماید و از همان وقت عنوان وصی و قیم به آن شخص گفته می شود، در حالی که طرف هنوز در حیات است و نمرده است ، در روایاتی که در مورد علی (علیه السلام ) از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در طرق شیعه و سنی نقل شده می خوانیم که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) او را وصی و خلیفه خود خطاب کرده در حالی که هیچیک از این عناوین در زمان پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نبود - در قرآن مجید نیز اینگونه تعبیرات دیده می شود از جمله در مورد زکریا می خوانیم که از خداوند چنین تقاضا کرد.
هب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب .
در حالی که مسلم است منظور از ولی در اینجا سرپرستی برای بعد از مرگ او منظور بوده است ، بسیاری از افراد جانشین خود را در حیات خود تعیین می کنند و از همان زمان نام جانشین بر او می گذارند با اینکه جنبه بالقوه دارد.
6 - می گویند: چرا علی (علیه السلام ) با این دلیل روشن شخصا استدلال نکرد!
پاسخ - همانطور که در ضمن بحث پیرامون روایات وارده در شان نزول آیه خواندیم این حدیث در کتب متعدد از خود علی (علیه السلام ) نیز نقل شده است از جمله در مسند ابن مردویه و ابی الشیخ و کنز العمال - و این در حقیقت بمنزله استدلال حضرت است به این آیه شریفه . در کتاب نفیس (الغدیر) از کتاب سلیم بن قیس هلالی حدیث مفصلی نقل می کند که علی (علیه السلام ) در میدان صفین در حضور جمعیت برای اثبات حقانیت خود دلائل متعددی آورد از جمله استدلال بهمین آیه بود. و در کتاب غایه المرام از ابوذر چنین نقل شده که علی (علیه السلام ) روز شوری نیز به همین آیه استدلال کرد.
7 - می گویند: این تفسیر با آیات قبل و بعد سازگار نیست ، زیرا در آنها ولایت به معنی دوستی آمده است .
پاسخ - بارها گفته ایم آیات قرآن چون تدریجا، و در وقایع مختلف نازل گردیده همیشه پیوند با حوادثی دارد که در زمینه آن نازل شده است ، و چنان نیست که آیات یک سوره یا آیاتی که پشت سر هم قرار دارند همواره پیوند نزدیک از نظر مفهوم و مفاد داشته باشد لذا بسیار می شود که دو آیه پشت سر هم نازل شده اما در دو حادثه مختلف بوده و مسیر آنها بخاطر پیوند با آن حوادث از یکدیگر جدا می شود.
با توجه به اینکه آیه انما ولیکم الله بگواهی شان نزولش در زمینه زکات دادن علی (علیه السلام ) در حال رکوع نازل شده و آیات گذشته و آینده همانطور که خواندیم و خواهیم خواند در حوادث دیگری نازل شده است نمی توانیم روی پیوند آنها زیاد تکیه کنیم .
به علاوه آیه مورد بحث اتفاقا تناسب با آیات گذشته و آینده نیز دارد زیرا در آنها سخن از ولایت به معنی یاری و نصرت و در آیه مورد بحث سخن از ولایت به معنی رهبری و تصرف می باشد و شک نیست که شخص ‍ ولی و سرپرست و متصرف ، یار و یاور پیروان خویش نیز خواهد بود. بعبارت دیگر یار و یاور بودن یکی از شئون ولایت مطلقه است .
8 - می گویند: انگشتری با آن قیمت گزاف که در تاریخ نوشته اند، علی (علیه السلام ) از کجا آورده بود!! بعلاوه پوشیدن انگشتری با این قیمت فوق العاده سنگین اسراف محسوب نمی شود! آیا اینها دلیل بر عدم صحت تفسیر فوق نیست !
پاسخ - مبالغه هائی که درباره قیمت آن انگشتر کرده اند بکلی بی اساس ‍ است و هیچگونه دلیل قابل قبولی بر گرانقیمت بودن آن انگشتر نداریم و اینکه در روایت ضعیفی قیمت آن معادل خراج شام ذکر شده به افسانه شبیه تر است تا واقعیت و شاید برای بی ارزش نشان دادن اصل مساله جعل شده است ، و در روایات صحیح و معتبر که در زمینه شان نزول آیه ذکر کرده اند اثری از این افسانه نیست ، بنابراین نمی توان یک واقعیت تاریخی را با اینگونه سخنان پرده پوشی کرد.

برچسب ها: امیر المومنین ، آیه ، حضرت علی ع ، امام علی ع ، آیات در شان امیر المومنین ، قرآن ، شان امیر المومنین ، مقام امیر المومنین ،

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلوهَ وَیُوْتُونَ الزَّکَوهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ

از خطبه‏های شگفت‏انگیزی است که به نام خطبه‏«غراء»نامیده شده است‏

از خطبه‏های شگفت‏انگیزی است که به نام خطبه‏«غراء»نامیده شده است‏

   نوشته شده توسط: محب امیرالمومنین    نوع مطلب :امیر المومنین ،نهج البلاغه ،کتابخانه ،




خطبه شماره 83

«خطبه درخشان‏»«یکی از خطبه‏هائی است که امام(ع)ایراد فرموده است

از خطبه‏های شگفت‏انگیزی است که به نام خطبه‏«غراء»نامیده شده است‏».

صفات خداستایش مخصوص خداوندی است که علو مرتبه‏اش بخاطر قدرت او است، ونزدیکیش به مخلوقات به واسطه عطا و بخشش او،همو است‏بخشنده تمام نعمتها،و دفع‏کننده تمام شدائد و بلاها او را می‏ستایم در برابر عواطف کریمانه و نعمتهای وسیع و گسترده‏اش‏به او ایمان می‏آورم چون مبدء هستی و ظاهر و آشکار است،و از او هدایت می‏طلبم چون‏راهنما و نزدیک است،از او یاری می‏جویم چون توانا و پیروز است،بر او توکل می‏کنم چون‏تنها یاور و کفایت کننده است.

گواهی می‏دهم که محمد(ص)بنده و فرستاده اوست،او را فرستاده تا فرمانهایش رااجرا کند و به مردم اتمام حجت نماید،و آنها را در برابر اعمال بد،بیم دهد.

توصیه به پرهیزکاری‏ای بندگان خدا!شما را به ترس از خدائی که برای بیداری شما مثلها زده(و پندهاداده)سفارش می‏کنم،خداوندی که اجل و سرآمد زندگی شما را معین کرده و لباسهای‏فاخر را بر شما پوشانده،زندگی پر وسعت‏به شما بخشیده و با حساب دقیق خود به‏شما احاطه دارد،در برابر کارهای نیک پاداش برای شما قرار داده و با نعمتهای‏گسترده، و بخششهای وسیع،گرامی داشته و به وسیله پیامبران و دستورات رسا و روشن ازمخالفت فرمانش بیم داده است.

تعداد شما را به خوبی می‏داند و چند صباحی توقف،در این سرای آزمایش و عبرت‏برایتان مقرر داشته،در این دنیا آزمایش می‏شوید،و در برابر اعمالتان محاسبه می‏گردید.

دگرگونیهای دنیا(آری)آب این جهان همیشه تیره و همواره با گل و لای توام بوده است، منظره‏ای‏دلفریب و سرانجامی خطرناک دارد،فریبنده و دل انگیز است اما دوامی ندارد، نوری‏است در حال غروب،سایه‏ای است زوال پذیر و ستونی است مشرف بر سقوط،و هنگامی‏که نفرت کنندگان به آن دل بستند و بیگانگان از آن،به آن اطمینان پیدا کردند، هماننداسبی که بطور غافلگیرانه پاهای خود را بلند کرده و سوار را به زمین می‏افکند،آنها را برزمین می‏کوبد،و با دامهای خود آنها را گرفتار می‏سازد،و تیرهای خود را بسوی آنان‏پرتاب می‏کند.

طناب مرگ به گردن انسان می‏افکند،و بسوی گوری تنگ و جایگاهی وحشتناک که‏از آنجا محل خویش را در بهشت و دوزخ می‏بیند،و پاداش اعمال خود را مشاهده می-کند،می‏کشاند! .

همچنان آیندگان به دنبال گذشتگان گام می‏نهند،نه مرگ از نابودی مردم دست می-کشد،و نه مردم از گناه.

و همچنان تا پایان زندگی و سر منزل فنا و نیستی آزادانه پیش می‏روند.

رستاخیزتا آنجا که امور پی در پی بگذرد و زمانها سپری گردد،و رستاخیز بر پا شود در آن‏زمان آنها را از بیغوله‏های گور و لانه‏های پرندگان و جایگاه درندگان و میدانهای جنگ‏بیرون می‏آورد،با شتاب بسوی فرمان پروردگار روی می‏آورند،به صورت دستجات‏خاموش و صفوف ایستاده حاضر می‏شوند،گر چه جمع آنها بسیار است ولی از دیدگاه علم‏نافذ پروردگار مخفی نمی‏مانند و به خوبی صدای(فرشتگان)به گوش آنها می‏رسد، لباس نیاز و خضوع به تن پوشیده‏اند،درهای حیله و فریب بسته شده،آرزوها قطع گردیده، دلها ساکن،صداها(از اوج‏خویش افتاده)آهسته از گلو بیرون آید،عرق از گونه‏ها سرازیر، اضطراب و وحشت آنهارا فرا گرفته است،بانگی رعد آسا گوشها را به لرزه آورد و به سوی پیشگاه عدالت،برای دریافت کیفر و پاداش و بهره‏مند شدن از ثواب،فرا خوانده می‏شوند.

بندگانی که با دست توانای او آفریده شده‏اند و بی اراده خویش به وجود آمده وپرورش یافته‏اند،(و مالک خود نیستند)در چنگال مرگ قرار گرفته و در گهواره گور آرمیده‏از هم متلاشی می‏شوند و به تنهائی سر از لحد برمی‏آورند،و برای درک پاداش قدم به صحنه‏قیامت می‏گذارند،به دقت‏سرشماری شده و بحسابشان رسیدگی می‏گردد،این چند روزه‏به خاطر این مهلت‏یافته‏اند که در جستجوی راه صحیح برآیند،و راه نجات به آنها ارائه‏شده،این چند روز عمر(نه بخاطر این است که سرکشی کنند بلکه برای آن است)که رضایت‏خدا را جلب نمایند،ظلمت و تاریکیهای شک و تردید از آنها کنار زده شده،آنها را آزادگذارده‏اند تا برای مسابقه(در قیامت)خود را آماده سازند،آنها را آزاد گذارده‏اند تافکر و اندیشه خود را برای یافتن حق به کار برند،و در کسب نور الهی در مدت زندگی تلاش‏و کوشش کنند.

چه مثلهای رسائی‏اوه چه مثلهای صائب و رسائی!و چه اندرزهائی دلنشین!ولی به شرط آنکه با قلبهای‏پاک مواجه گردد و در گوشهای شنوائی فرو رود،و به رای‏هائی جازم و عقلهای کاملی‏دست‏یابد.

تقوا پیشه کنید،تقوای کسی که چون بشنود احساس مسئولیت کند،و چون گناه کنداعتراف نماید،و چون احساس مسئولیت نماید قیام به عمل کند،و چون بیمناک گردد به‏طاعت‏حق مبادرت ورزد،و(چون به مرگ و لقای پروردگار)یقین کند نیکی نماید،وهر گاه درس عبرت به او دهند عبرت پذیرد.

و هر گاه او را بر حذر دارند قبول کند،و اگر منعش کردند از نافرمانی باز ایستد(دعوت‏خدا) را پاسخ گوید،و بسوی او باز گردد،و چون باز گردد توبه کند و چون تصمیم به پیروی از پیامبران گیرد دنبال آنان گام بردارد،چون نشانش دهندبه بیند و بسرعت‏به سوی حق حرکت کند،و از نافرمانیها فرار نماید،ذخیره‏ای بدست آوردو باطن خویش را پاکیزه و آخرت خود را آباد سازد،زاد و توشه‏ای برای روز حرکت وهنگام حاجت،و سر منزل نیاز،تهیه کند، همه اینها را پیش از خود،به منزلگاه جاویدانی، به فرستد.

ای بندگان خدا از نافرمانی او بپرهیزید،به خاطر هدفی که شما را برای آن آفریده،و آنچنانکه به شما هشدار داده،از مخالفتش بر حذر باشید تا استحقاق آن چه را به شما وعده‏داده پیدا کنید که وعده او مسلم،و تهدید او وحشتناک است.

یادآوری نعمتهای گوناگون‏خداوند برای شما گوشهائی آفریده که آنچه را می‏شنوند حفظ کنند،و چشمهائی که‏در تاریکی حقایق را به بینند،و هر عضوی را به نوبه خود اعضائی داد که در ترکیب بندی،ودوام،متناسب و هم آهنگ با یکدیگرند،بابد نهائی که با ساختمان موزون خود قائم و برقرارند،و با دلهائی که آماده پذیرش مواهب او هستند از نعمت‏های او برخوردار بوده، و موجبات امتنان وی آشکار است‏با وسائلی که تندرستی شما را حفظ می‏کند.عمرهائی برایتان مقدر فرموده ولی مقدارآن از شما پنهان است.و از آثار گذشتگان برایتان عبرتها ذخیره کرده،لذتهائی که از دنیابردند،و موهبتهائی که قبل از گلو گیر شدن به مرگ از آن بهره‏مند می‏گردیدند.سرانجام دست‏نیرومند مرگ گریبان آنها را گرفت،و بین آنها و آمالشان جدائی افکند،و با فرا رسیدن‏اجل به سرعت آنها را از آرزوها برید،آنها به هنگام تندرستی چیزی برای خود نیندوختندو در نخستین زمان زندگی عبرت نگرفتند،آیا کسی که جوان است جز پیری انتظار دارد؟ و افرادی که برخوردار از نعمت تندرستی هستند،جز حوادث بیماری را چشم براه می‏باشند؟ و آیا کسیکه باقی است جز فنا را منتظر است؟با اینکه هنگام فراق و جدائی و لرزه اضط‏راب‏و ناراحتی مصیبت نزدیک شده که حتی فرو بردن آب دهان برای او مشکل شود و از فرزندان و بستگان یاری جوید!

آیا آنها می‏توانند مرگ را از او دفع کنند؟و با ناله‏های آنان و فریادشان برای اوسودی دارد؟(نه) او به سرزمین مردگان سپرده می‏شود،و در تنگنای قبر تنها می‏ماند،حشرات پوستش را از هم می‏شکافند،و سختیهای گور او را می‏پوساند،و از پای در می-آورد،تند بادهای سخت آثار او را نابود می‏کند،و گذشت‏شب و روز نشانه‏های او را از میان‏می‏برد،اجساد،پس از طراوت و تازگی تغییر می‏پذیرند،و استخوانها بعد از توانائی پوسیده‏می‏گردند،ارواح،گروگان مسئولیت اعمال خویشند،و در آنجا به اسرار نهانی یقین‏حاصل می‏کنند،نه بر اعمال صالحشان چیزی افزوده می‏شود،و نه از اعمال زشتشان می‏توانندتوبه کنند.

آیا شما فرزندان و پدران و برادران و بستگان همان مردم نیستید که گام جای گام‏آنها نهادید؟ !و در همان جاده‏ای قدم می‏نهید که آنها نهادند،و روش آنان را دنبال‏می‏کنید؟

دلها از بهره گرفتن سخت‏شده،و از رشد معنوی باز مانده،و در غیر طریق حق راه‏پیمائی می‏کنند،گویا آنها مقصود نیستند و گویا آنها نجات و رستگاری را در تحصیل‏دنیا می‏دانند.

عبور بر صراط‏آگاه باشید عبور شما از صراط خواهد بود،گذرگاهی که عبور از آن خطرناک‏است،معبری که قدم در آن لرزان می‏شود و بارها می‏لغزد.

ای بندگان خدا از خدا بترسید همچون ترس صاحب عقلی که فکر،قلبش را مشغول‏ساخته،و ترس بدنش را خسته کرده شب زنده‏داری خواب او را هم از چشمش ربوده،امید به حمت‏خدا او را به تشنگی روزه روزهای گرم واداشته،زهد در دنیا خواهشهای‏نفس را از او گرفته،به سرعت زبانش به ذکر خدا می‏گردد،برای ایمنی در قیامت ترس‏از مسئولیت را پیش فرستاده،از راههای دیگر جز راه حق چشم پوشیده،در بهترین و راست‏ترین‏راهی سیر می‏کند که آن راه مطلوب خدا است فریب آنچه انسان را مغرور می‏کند و از راه منصرف می‏سازد نخورده،امور مشتبه‏او را نابینا نساخته،مژده بهشت و زندگی کردن در آسایش و نعمت در بهترین جایگاه‏و ایمن‏ترین روزها او را خشنود ساخته است.

از گذرگاه زود گذر دنیا با پسندیده‏ترین طرز گذشته،توشه سعادت آخرت راپیش فرستاده،و از ترس آن روز به عمل صالح مبادرت ورزیده،ایام زندگی با سرعت‏مشغول بندگی بوده،در طلب خشنودی پروردگار رغبت و میل کامل داشته،از آنچه‏باید فرار کند بر کنار بوده،امروز رعایت فردای خویش را نموده،آینده خویش رادیده است.

بهشت‏برین شایسته‏ترین پاداش نیکو کاران،و دوزخ مناسب‏ترین کیفر بدکاران‏است،خدا برای انتقام گرفتن و یاری کردن کافی است،و قرآن برای باز خواست کردن و داوری‏خواستن کفایت می‏نماید.

توصیه به تقواتوصیه می‏کنم شما را به تقوا و پرهیز از خدائی که با انذار خود،راه عذر را برشما مسدود ساخته،و با دلیل روشن حجت را تمام کرده،و شما را بر حذر داشته از دشمنی‏که مخفیانه در سینه‏های شما راه می‏یابد و آهسته در گوشها می‏دمد،گمراه و پست می‏سازدنوید می‏دهد و انسان را به خواهش وا می‏دارد،گناهان و جرائم زشت را نیکو جلوه می-دهد،و گناهان بزرگ را سبک می‏شمرد و به تدریج پیروان خود را فریب داده،و در سعادت‏را بر وی گروگان خود می‏بندد(در سرای آخرت)آنچه را که آراسته،انکار می‏کند،و آنچه آسان جلوه داده بزرگ می‏شمارد،و از آنچه آنها را ایمن کرده سخت‏می‏ترساند...

قسمتی از این خطبه که درباره چگونگی آفرینش انسان است.

مگر این همان نطفه و خون نیم بند نیست،که خداوند او را در تاریکیهای رحم وغلافهای تو در توی(شکم مادر)آفرید،تا(بصورت)جنین در آمد،سپس کودکی‏شیر خوار شد،کم کم بزرگتر گردید تا نوجوانی(خوش منظر)گردید.و به او فکری حافظو زبانی گویا بخشید،تا درک کند و عبرت گیرد،و از بدیها بپرهیزد،تا به حد کمال رسید وبر پای خود ایستاد آغاز به تکبر کرد،رو گردانید،و بی پروا در بیراهه گام نهاد.

هوا و هوس را از اعماق وجود خود بیرون می‏کشد،و برای بدست آوردن‏خواسته‏های دل و لذت بی حساب در دنیا خود را به رنج می‏افکند،هرگز نمی‏پنداردمصیبتی برایش پیش می‏آید.

پرهیز و خشوعی ندارد،در حال فتنه و فریب به سر می‏برد،و در دل بدبختیها کمی‏زندگی کرده،در حالی که در برابر آنچه از دست داده بدل و عوضی بدست نیاورده و وظائف‏واجب خود را ترک نموده.

هنوز کوشش او در راه هوا و هوس و بدست آوردن آرزوهایش پایان نپذیرفته که‏ناراحتیهای مرگ به او نزدیک می‏شود،روزها متحیر و شبها در درون دردها و بیماریها تا به‏صبح بیدار است،در میان برادری غمخوار و پدری مهربان افتاده و صدای(همسرش)به‏گریه بلند است.

(و همسر یا مادرش)در کمال اضطراب و ناراحتی به سینه می‏کوبد،اما او در حالت‏بیهوشی و سکرات مرگ،و غم و اندوه بسیار،و ناله دردناک،و جان دادن،و با حالت‏انتظاری رنج‏آور، ست‏به گریبان است،(و سرانجام جان می‏سپارد)سپس او را مایوسانه در کفن می‏پیچند و در حالی که آرام و تسلیم است‏بر می‏دارند وبر روی چوبهای تابوت می‏افکنند،خسته و کوفته و لاغر به سفر آخرت که در پیش دارد می-رود،دوستان و فرزندان و جمع برادران او را به دوش می‏کشند و تا سر منزل غربت و خانه‏ای‏که هرگز از او نمی‏توان دیدن کرد،و در وحشت و تنهائی باید در آن بسر برد،او را پیش‏می‏برند،(و در درون قبرش می‏گذارند).

اما هنگامی که تشییع کنندگان و ناله سردهندگان برگردند،وی را در حفره گورمی‏نشانند.او از ترس و تحیر در سئوال و لغزش در امتحان آهسته سخن می‏گوید،وبزرگترین بلا در آنجا آب سوزان آتش دوزخ و برافروختگی شعله‏ها و نعره‏های آتش‏است،نه لحظه‏ای مجازات او آرام می‏گیرد که استراحت کند،و نه آرامشی وجود داردکه از درد او بکاهد،و نه قدرتی که مانع کیفر او شود،نه مرگی است که او را از اینهمه ناراحتی برهاند و نه خوابی که اندوهش را بر طرف سازد،میان مجازاتهای گوناگون و کیفرهای‏کشنده گرفتار است،از چنین سرنوشتی به خدا پناه می‏بریم!

ای بندگان خدا کجا هستند آنان که در طول عمر از نعمت‏برخوردار بودند؟کجایندآنها که تعلیم یافتند و درک کردند اما مهلتشان دادند ولی آنها به لهو و لعب پرداختند،و آنهارا از آفات بدور داشتند اما آنان فراموش کردند؟

زمانی طولانی به آنها مهلت،و عطایای نیکو داده شد،و آنها را از کیفر دردناک‏بر حذر داشتند، و به نعمتهای بزرگ وعده دادند،و از گناهانی که انسان را در ورطه هلاکت‏می‏افکند و از عیبهائیکه باعث‏خشم خدا می‏شود بر حذر داشتند،(ولی آنها از تمام این امورپند نگرفتند).

ای دارندگان چشمها،گوشها،سلامت و متاع دنیا!هیچ راه گریز یا خلاص،و پناهگاه،و یا فرار،یا بازگشتی هست؟یا نه؟به کجا رو کرده و به کدام سو می‏روید؟

و به چه چیز مغرور می‏شوید؟

تنها بهره هر کدام شما از زمین به اندازه طول و عرض قامت‏شما است،در حالی که‏گونه‏ها بر خاک سائیده می‏شود.

هم اکنون ای بندگان خدا!تا ریسمانهای مرگ بر گلوی شما نیفتاده،و روح شمابرای بدست آوردن کمالات آزاد است و جسدها راحت،و در وضعی قرار دارید که می-توانید با کمک یکدیگر مشکلات را حل کنید و هنوز مهلتی دارید،و جای تصمیم و توبه وبازگشت از گناه باقی مانده(از فرصت استفاده کنید):

پیش از آنکه در شدت تنگنای وحشت و ترس و اضمحلال و نابودی قرار گیرید،و پیش‏از آنکه مرگی که در انتظار شما است‏شما را فرا گیرد و دست قدرت و توانای عزیز مقتدرشما را اخذ کند(آری پیش از همه اینها فرصت را غنیمت‏شمارید).

شریف رضی می‏گوید:

در خبر است هنگامی که امام(ع)این خطبه را ایراد فرمود:بدنها بلرزه،اشکهاسرازیر،و دلها ترسان شد،و جمعی از مردم این خطبه را«غراء»نامیده‏اند.

توضیح‏ها:

[1]در کتاب‏«تحف العقول‏»نوشته‏«حسن بن علی بن شعبه‏»متوفای‏سال 332 هجری قمری قسمت‏«عباد مخلوقون اقتدارا»از این خطبه نقل شده‏است و پس از آن جملاتی دیگر از این خطبه ذکر نموده است.

و قاضی‏«قظاعی‏»در باب سوم کتاب خود آنجا که مواعظ امام(ع)رانقل کرده قسمت‏«انکم مخلوقون‏»و پس از آن جملات دیگری از این خطبه وسپس جملات دیگری از خطبه‏های دیگری از آن حضرت را جمع نموده و همه رایک سخن قرار داده است.

نویسنده(مدارک نهج البلاغه)می‏گوید:با توجه به آنچه از ابن ابی الحدیدنقل کردیم روشن می‏شود که این دانشمندان یعنی(ابو عثمان و جعفر بن یحیی که‏ابن ابی الحدید از آنها مطالبی نقل کرده که خواهیم گفت)این خطبه را از سخنان‏امام(ع)می‏دانند و در این باره هیچ شک و تردیدی ندارند.

این‏ها خود دلیل صحت‏سند و اثبات خطبه است،علاوه جملات فصیح و بلیغ آن‏شاهد بسیار روشنی است.(مستدرک و مدارک نهج البلاغه صفحه‏246 و247) .

ابن ابی الحدید از«ابو عثمان جاحظ‏»نقل می‏کند که:

«ثمامه‏»از جعفر بن یحیی که فصیحترین و بلیغترین مردم است در موردچگونگی فصاحت و بلاغت می‏گفت:«در حسن بیان و فصاحت،این عبارت از سخن امام علی بن ابیطالب(ع) جالبترین عبارات است‏»:

«هل من مناص او خلاص او مغاز او ملاز،او فرار او محار!»آیا هیچ راه نجات،یا خلاص،یا پناهگاه،و یا راه فرار و یا بازگشتی‏هست؟

و نیز ابو عثمان می‏گفت:

«جعفر از این عبارت امام(ع)همواره در شگفت‏بود»:

(این من جد و اجتهد و جمع و احتشد و بنی و شید و فرش فمهد و زخرف فنجد)می‏گفت:

«مشاهده میکند که هر لفظی دست‏بگردن قرین خود است و آن را بسوی‏خود جذب می‏کند و ذاتا به آن دلالت دارد»البته این عبارت با همین الفاظ در خطبه‏ای که اکنون در اختیار است موجودنیست ولی عبارتی شبیه آن،وجود دارد و آن این است(فاتقوا الله تقیه من سمع فخشع و اقترف فاعتزف و وجل فعمل و حاذرفبادر و ایقن فاحسن و عبر فاعتبر و حذر فحذر و زجر فازدجر و اجاب فاناب‏و راجع فتاب و اقتدی فاحتذی،.،ابو عثمان می‏گوید:

جعفر،امام(ع)را فصیح‏ترین قریش می‏نامیدابن ابی الحدید در اینجا اضافه می‏کند:

(هیچگونه شکی برای ما پیش نمی‏آید که امام فصیحترین گویندگان‏اولین و آخرین است تنها کلام خدا و پیامبر از او فصیح‏تر است)

پس از آن فصلی درباره سخن فصیح و بلیغ و علائم آن می‏نگارد و درپایان می‏گوید:«تمام این صفات در خطبه‏ها و نامه‏های امام(ع)موجود است‏»و می‏افزاید که حق همان است که معاویه به‏«محقن ضبی‏»گفته است.

این سخن را معاویه زمانی گفت که محقن ضبی در مذمت امام به معاویه‏اظهار داشت:

«جئتک من عند اعی الناس‏»«از پیش گنگ‏ترین افراد آمدم‏»!!معاویه به او گفت:

«یابن اللخناء لعلی تقول هذا و هل سن الفصاحه لقریش غیره؟»«ای فرزند گندیده!این را درباره علی می‏گوئی؟»آیا فصاحت را در میان قریش جز او کسی رواج داد؟

و بالاخره ابن ابی الحدید می‏گوید:

تلاش برای اثبات و استدلال بر اینکه خورشید می‏درخشد خسته کننده است‏همچنان است زحمت استدلال برای اثبات فصاحت و بلاغت امام(ع)(شرح‏ابن ابی الحدید ج‏6 ص‏277 و279)


برچسب ها: حضرت علی ع ، شان امیر المومنین ، مقام امیر المومنین ، کتاب ، نهج البلاغه ، دانلود ، امیرالمومنین ، شیعه ، Download ، Ebook ، شرح و تفسیر نهج البلاغه ، شرح ، تفسیر ، خطبه غراء ، خطبه 83 ،

«از سخنان امام(ع)که درباره زهد فرموده است‏»:

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

یا علی ، یا علی ، یا علی ( یا علی گفت)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

حضرت مهدی(عج) آیینه تمام نمای حضرت زهرا(س)

حضرت مهدی(عج) آیینه تمام نمای حضرت زهرا(س)
 

حضرت مهدی(عج) ادامه حضرت زهرا(س) و آیینه تمام نمای او است. اهداف حضرت مهدی(عج) اهداف حضرت فاطمه(س) و راه او، راه آن حضرت است. حضرت مهدی(عج) از فرزندان فاطمه(س)به شمار می رود. در روایات، فاطمه(س) رحمت جهانیان خوانده شده است.
فاطمه(س) با نام مهدی(عج) شاد می شد و با یاد او خود را تسلی می داد. بدون مهدی(عج) تحمل شهادت حسین(ع) بر فاطمه سنگین بود.
فاطمه(س) به چنین فرزندی می بالد و مهدی(عج) برچنین مادری فخر می فروشد.
بین این دو بزرگوار ارتباطی ویژه و مشابهت هایی وجود دارد که ابتدا به برخی از ارتباط ها سپس به برخی از تشابهات اشاره می کنیم.


حضرت مهدی(عج) فرزند حضرت فاطمه(س)از مواردی که امامیه و غیر امامیه قبول دارند، این است که حضرت مهدی(عج) از فرزندان حضرت زهرا(س) است. در این زمینه، روایات فراوانی داریم که به نمونه ای از آنها اشاره می کنیم. پیامبر اعظم(ص) در روایتی، دخت گرامی خود را به مهدی (عج) بشارت می دهد و می فرماید: بشارت بر تو که مهدی از نسل تو است.
یاد مهدی(عج) تسلی دهنده خاطر حضرت زهرا(س)هنگامی که پیامبر(ص) در بستر مرگ بود و حضرت زهرا(س) حال پدر را مشاهده کرد، گریست و کم کم صدایش بلند شد. پیامبر(ص) سربلند کرد و علت را جویا شد. حضرت زهرا(س) عرض کرد: بعد از شما از تباهی وضایع شدن دین و عترت می ترسم. این جا بود که او را دلداری و تسلای خاطر داد به این که مهدی امت از نسل تو ظهور می کند و ریشه گمراهی را می کند.
فاطمه(س) الگوی مهدی(ع)الگوسازی و شناساندن الگوی مناسب ازجمله روش های اسلام برای ارایه برنامه زندگی و ارشاد به کمالات و مقام های معنوی است.
خداوند متعالی، پیامبر(ص) و حضرت ابراهیم(ع) و پیروان واقعی او را الگو معرفی می کند.
درحدیث زیبایی، امام زمان (عج) مادر خود را الگویی نیکو معرفی می کند: "فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) لِی أُسْوَةٌ حَسَنَة".
برخی از تشابه های این دو بزرگوار
1. حضرت زهرا(س) سرور زنان دو عالم و حضرت مهدی سرور خلق دو عالم است.
پیامبر(ص) فرمود: دخترم فاطمه (س) سرور زنان عالم از اولین و آخرین است و امام رضا(ع) لقب سید خلق را به فرزند گرامی اش حضرت مهدی(ع) داد.
2- حضرت زهرا(س) طاهره و پاک و حضرت مهدی(عج) طاهر است
طاهره و طاهر لقبی است که پیامبر اعظم(ص) به دخترش فاطمه(س) و به فرزندش حضرت مهدی(عج) داد. پیامبر فرمود: آیا نمی دانی که دخترم پاک و پاکیزه است، و فرمود: خداوند در صلب امام عسکری(ع) نطفه ای مبارک، پاک و پاکیزه تعبیه کرد.
3- هر دو وجود مبارک هستند. از القابی که حضرت زهرا دارد مبارکه و از القاب حضرت مهدی (عج) مبارک است و هر دو وجود باعث خیر و برکت هستند.
4- در بسیاری از القاب دیگر نیز با هم تشابه دارند. او زکیه هست و او زکی. او طیبه هست و او طیب. او مطهره هست و او مطهر. او تقیه هست و او تقی. او نقیه هست و او نقی. او محدثه هست و او محدث. او منصوره هست و او منصور. او صدیقه هست و او صادق المقال (راست گفتار). او صابره هست و او صابر.
او معصومه هست و او معصوم. او نور اهل آسمان هست و او نور اهل زمین. او شفیعه قیامت هست او شفیع قیامت. هر دو، ستاره درخشان و کوکب دری هستند. هر دو، غوث و فریادرس هستند. هر دو، عنایت خاصی به زوار امام حسین (ع) دارند. هر دو در دنیا زهد دارند و هر دو از عابدان زمانه هستند. هر دو با انحراف ها و بدعت ها مبارزه می کنند. هر دو، غم خوار مسلمانان به ویژه شیعیان هستند. هر دو در ایثار بر دیگران مقدم هستند و هر دو مورد علاقه شدید پیامبر هستند.
5- حضرت زهرا(س) مظلومه هست و حضرت مهدی(عج) مظلوم است. در زیارات حضرت زهرا می خوانیم:" ُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظلُومَة"
حضرت علی(ع) در ترسیم مظلومیت همسرش فرمود:" ُ إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص لَمْ تَزَلْ مَظْلُومَةً مِنْ حَقِّهَا مَمْنُوعَة"؛ فاطمه دختر پیامبر(ص) همواره ستم دیده و از حق خود محروم بود.
حضرت علی(ع) در ترسیم مظلومیت و غربت فرزندش مهدی(عج) نیز می فرماید: "صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الشَّرِیدُ الطَّرِیدُ الْفَرِیدُ الْوَحِیدُ"؛ صاحب این امر، همان رانده شده دور شده یگانه و تنها است.
مرحوم میرجهانی می گفت: در عالم رؤیا، مادر مظلومم حضرت فاطمه صدیقه(س) را دیدم و ایشان سه بیت شعر فارسی خواند. وقتی بیدار شدم فقط یک بیت را به یاد داشتم و آن بیت این گونه است: "دلی شکسته تر از من در آن زمانه نبود، در این زمان دل فرزند من شکسته تر است".
منبع: خبرگزاری شبستان

www.yaranenamaz.com