ایکاش به خانه فاطمه حمله نمیکردم.
ایکاش در سقیفه بنی ساعده خلافت را نمی پذیرفتم وخلافت را به عهده
عمربن خطاب وابوعبیده جراح قرارمیدادم ومن وزیر میشدم و...
(میزان الاعتدال ذهبی-ج3-ص-109
-لسان المیزان ابن حجر-ج4-ص889
-تاریخ طبری-ج3-430)
-هنگامیکه آیه 23سوره مبارکه شوری برپیغمبراکرم(ص)نازل شد(قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ
أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى)
اصحاب ازپیغمبراسلام پرسیدندنزدیکان شما چه کسانی هستند که محبت به آنها
برماواجب شده است؟
پیامبراکرم فرمودند:"علی وفاطمه ودوفرزندش حسن وحسین (علیه السلام)
(تفسیرکبیرفخرراضی-ج7-ص405
-تفسیرکشاف-ج4-ص219و220)
-حاکم نیشابوری در المستدرک واحمدبن حنبل در مسند خود،بنقل از ابن عباس
آورده اند که حضرت محمد(ص)لباس خودرابرروی علی،فاطمه،حسن وحسین(ع)
کشیدندوفرمودند:"هماناخداوند اراده کرده شمااهل بیت را ازهر رجس وپلیدی
پاک وپاکیزه گرداند"
(مستدرک علی الصحیحین-ج3-ص123-مسنداحمدبن حنبل-ج1-ص330)
پیامبراکرم(ص)
»فاطمه سرورو بزرگ زنان بهشت است«
(صحیح بخاری-جزء5و6-باب61-حدیث278-چاپ دارالقلم بیروت)
-مسعودی در اثبات الوصیه خود در صفحه143 میگوید:
سروربانوان،حضرت زهرا(س)راچنان پشت در کوبیدندوفشردندکه محسن شش
ماهه اش شهیدشد.
-بخاری در صحیح خود آورده:
هنگامیکه حضرت زهرا(س)به شهادت رسیدحضرت علی(ع)شبانه وی را دفن کرد
وابوبکر را خبرنکرد براو نماز گذارد.
(صحیح بخاری کتاب المغازی باب155-ج-252-حدیث704)
-طبری در تاریخ خود در باره شهادت حضرت زهرا(س)مینویسد:
عمرچنان به پهلوی فاطمه زد که فاطمه فرزندی را که در شکم داشت سقط کرد
وعمبن خطاب فریاد میکشید خانه فاطمه را به آتش بکشیدو...
(تاریخ طبری-ج2-ص233)
ترمذی در المناقب آورده: حضرت محمد(ص)دست حسن وحسین را گرفتند وفرمودند:
"هرکس ایندو حسن وحسین(ع)وپدرشان علی(ع)ومادرشان فاطمه(س)را دوست
بداردفردای قیامت با من در یک درجه خواهد بود"
(سنن ترمذی-ج5-باب21-ص599)
حاکم نیشابوری در کتاب معرفت الصحابه در(ص170)آورده:
پیامبراکرم(ص)به فاطمه(س)فرمودند:"آیاراضی نیستی که سرور زنان علم هستی":
باوجوداینهمه سفارش پیابر اکرم(ص)به مقام حضرت فاطمه (س)بازبسیاری
از صحابه بر در خانه حضرت هجوم آوردند ودر خانه ایشانرا به آتش کشیدند.
خداوند متعال میفرماید:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ «13»ای کسانی که ایمان آوردید
برقومی که خداوند برآنها غضب کرده ازآنها ولی ویار نگیرید)
-چرا که پیامبر اکرم(ص)حضرت فاطمه(س)را معیار حق وباطل قرارداده اند
وفرموده اند:"همانا خداوند بخشم فاطمه خشمگین و بخشنودی او خشنود میشود"
(مستدرک حاکم نیشابوری-ج3-ص158
-الاصابه-ج8-ص266)
-حدیث شریف::"فاطمه پاره تن من است هرکس اورا خشنودکند مراخشنود کرده
وهرکس او را بیازارد مرا آزرده"
در منابع ذیل اهل سنت با الفاظ گوناگونی وارد شده-
-درصحیح بخاری-ج4-ص21-وج5-ص36
-صحیح مسلم-ج4-ص1904-
-سنن ترمذی-ج7-ص605-حدیث3867
باتوجه به اینکه حضرت زهرا(س)درکلام رسوخدا(ص)معیار حق و باطل
قرار گرفته است میتوان گفت که امام زمان حضرت فاطمه(س)حضرت
علی(ع)بوده است.یقیناً حضرت زهرا (س)از کسانیکه خشمگین وناراضی
بودندتبعیِِّت نمیکردند وآنانرا خلیفه وجانشین پیامبر نمیدانستند.
بطور یقین حضرت زهرا (س)ازآنهایی که بهنگام احتضار رسولخدا(ص)تهمت
هذیان گوئی به رسولخدا زدند وسفارش رسولخدا را مبنی بر جانشینی امیرالمومنین
علی(ع)برخلافت را عمل نکردند آنها را لایق خلافت نمیدانند.
اینک انسان باید بادیده انصاف قضاوت کند کسانیکه خانه حضرت زهرا هجوم آوردند
شایستگی امام بر حضرت زهرا(س) ودیگر مسلمانان رادارند؟
اسناد ومداررک درموردهجوم به خانه حضرت زهرا(س)
-الامامه والسیاسه ابن قتیبه دینوری-ج1-ص14
-کنزالعمال متّقی هندی-ج3-ص149
-المصنف ابن شیبه-ج14-ص567
-سیوطی در تفسیر خود از ابی سعیدخدری نقل میکند:
هنگامیکه آیه 26سوره اسراء برپیامبراکرم(ص)نازل شد:(وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ
«26»حقوق خویشاوندان وارحام خود راادا کن )
ایشان حضرت زهرا (س)راخواند وفدک را به او بخشید.
(الدورالمنثورجلاالدین سیوطی-ج4-ص177)
چه شد که پیامبر – نعوذبالله - به فکرش نرسید و نتوانست
برای خود جانشین مشخص کند اماابوبکر به عقلش رسید
و این کار را کرد ؟
اگر
ابوبکر گفته است اگر خداوند روز قیامت از من از جانشین
بپرسد؛خواھم گفت بھترین اھل آنھا را بر آنھا والی قرار دادم
می پرسیم پیامبر – بر فرض مذکور - پاسخ خدا را در مورد
عدم انتخاب جانشین چه خواھد داد؟
به کوری هر کسی که نمی تواند نام امیرالمومنین اسد الله غالب حیدر کررار عمود الدین وصی رسوال الله علی ابن ابی طالب را ببیند
یا علی باز هم 13 رجب شد و خانه کعبه ترک برداشت
باز هم ملایک در شور شعف هستند
باز هم دشمنان شما در حال تعمیر ترک دییوار کعبه هستند
زهی خیال باطل
همانطور که
می دانیم حضرت علی علیه السلام مولود کعبه است ، و نیز فاطمه بنت اسد (س)
از در کعبه وارد نشد بلکه دیوار کعبه برای او به أمر خدا شکافته شد و او
وارد کعبه شد خبر ها حاکیست که تا کنون چندین بار این محل را حکومت وهابی
سعودی با روشهای محتلف پوشانده است ولی باز هم این محل کاملا پوشیده نمیشود
! در رکن یمانی اثر ترک واضح و آشکار است
اکنون در این عکس ببینید که چگونه این قسمت مرمت شده تا معجزه الهی تولد و عظمت علی علیه السلام را بپوشانند در این عکس انواع دیگری از مرمت را در سالی دیگری می بینید که سنگی مختلف از سنگ اصلی کعبه استفاده شده است . به رنگ سنگ و میخ ها توجه کنید
در اینجا مسلمانان را می بینیم که به این جایگاه بزرگ تبرک می جویند ، و اظهار ارادت به حضرت امیرالمومنین علیه السلام می کنند سالهای دیگر و مرمتی دیگر و نوع جدیدی از سنگها با رنگهای مختلف را می بینید برای پنهان کردن این معجزه حق
همانگونه که می بینید در اینجا میخ های آهنی و بسیار بلند و محکم نیز بکار رفته تا مانع از ترک خوردن سنگ ها شود
درنهایت هم پرده کعبه روی دیوارها کشیده می شود تا اثری از تعمیرات نمایان نگردد منبع: سایت 13 رجب www.13rajab.ir |
آیا روایت معتبری مبنی بر ولادت امیر مؤمنان (ع) در کعبه وجود دارد ؟ | ||
پاسخ :ولادت امیر مؤمنان علیه السلام در کعبه از دیدگاه شیعیان قطعی و متواتر است ، و این که کسی غیر از آن حضرت در داخل خانه کعبه به دنیا نیامده نیز اجماعی است . شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه در این باره مینویسد : ولد بمکة فی البیت الحرام یوم الجمعة الثالث عشر من رجب سنة ثلاثین من عام الفیل ، ولم یولد قبله ولا بعده مولود فی بیت الله تعالى سواه إکراما من الله تعالى له بذلک وإجلالا لمحله فی التعظیم . حضرت امیر المؤمنین علی بن ابى طالب علیه السّلام در روز جمعه سیزدهم ماه رجب پس از سى سال از عام الفیل در خانه خدا در شهر مکه به دنیا آمد ، نه پیش از وى کسى در خانه خدا به دنیا آمده و نه بعد از آن حضرت. تولد امیر مؤمنان علیه السّلام در خانه خداوند فضیلت و شرافتى است که پروردگار بزرگ برای بزرگداشت مقام و منزلتش به آن حضرت اختصاص داده است . الشیخ المفید ، أبی عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی (متوفای413هـ) ، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد ، ج 1 ، ص 5 ، تحقیق : مؤسسة آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث ، ناشر : دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت ، الطبعة : الثانیة ، 1414هـ - 1993 م ولادت امام علی علیه السلام در کعبه از دیدگاه اهل سنت :از دیدگاه علمای اهل سنت نیز ، ولادت آن حضرت قطعی است ؛ حتی برخی از آنها ادعای تواتر نیز کردهاند که به نام چند تن از آنها اشاره میکنیم : 1 . حاکم نیشابوری (405هـ) :فقد تواترت الأخبار أن فاطمة بنت أسد ولدت أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب کرم الله وجهه فی جوف الکعبة . روایات متواترى وارد شده که فاطمه بنت اسد ، امیرمؤمنان على بن ابى طالب - کرم الله وجهه - را در داخل کعبه به دنیا آورده است . النیسابوری ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم (متوفای405 هـ) ، المستدرک على الصحیحین ، ج 3 ، ص 550 ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1411هـ - 1990م . ترجمه حاکم نیشابوری :ذهبی در باره او مینویسد : الحاکم الحافظ الکبیر امام المحدثین ... ناظر الدارقطنی فرضیه وهو ثقة واسع العلم بلغت تصانیفه قریبا من خمس مائة جزء . حاکم ، حافظ بزرگ و پیشوای محدثان است . دار قطنی با او مناظرهای داشت که او را پسندید ، او مورد اعتماد و دارای علم بسیار است ، نوشتهها و آثار او نزدیک به پانصد جلد میشود . الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، تذکرة الحفاظ ، ج 3 ، ص 1039 ـ 1040 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الأولى . سیوطی مینویسد : الحاکم الحافظ الکبیر إمام المحدثین أبو عبد الله محمد بن عبد الله محمد بن حمدویه بن نعیم الضبی الطهمانی النیسابوری ... وکان إمام عصره فی الحدیث العارف به حق معرفته صالحا ثقة . حاکم ، حافظ بزرگ و پیشوای محدثان است ... او در زمان خود پیشوای علم حدیث و آن چنان که شایسته بود ، با علم حدیث آشنائی داشت ، درستکار و قابل اعتماد بود . السیوطی ، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911هـ) ، طبقات الحفاظ ، ج 1 ، ص410 ـ 411 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1403هـ . أبو اسحاق شیرازی ، حاکم را این گونه معرفی میکند : هو أبو عبد الله محمد بن عبد الله بن محمد النیسابوری المعروف بالحاکم صاحب المستدرک وتاریخ نیسابور وفضائل الشافعی وکان فقیها حافظا ثقة علیا لکنه یفضل علی بن أبی طالب على عثمان رضی الله عنهما انتهت إلیه ریاسة أهل الحدیث طلب العلم فی صغره ورحل إلى الحجاز والعراق مرتین وروی عن خلائق عظیمة قال الأسنوی ویزید على الفیء شیخ وتفقه علی أبی الولید النیسابوری وأبی علی بن أبی هریرة وأبی سهل الصعلوکی وانتفع به أئمة کثیرون منهم البیهقی قال عبد الغافر کان الحاکم إمام أهل الحدیث فی عصره وبیته بیت الصلاح والورع واختص بصحبته إمام وقته أبی بکر الصیغی وکان یراجع الحاکم فی الجرح والتعدیل . محمد بن عبد الله ... نیشابوری مشهور به حاکم صاحب کتاب المستدرک ، تاریخ نیشابور و فضائل شافعی ، فقیه ، حافظ ، قابل اعتماد و بلند مرتبه بود ؛ وی علی بن أبی طالب را از عثمان برتر میدانست . ریاست اهل حدیث به او میرسد . تحصیل دانش را از کودکی آغاز و دو بار به حجاز و عراق مسافرت کرد . از افراد زیادی روایت نقل کرده است ... و بزرگان زیادی ؛ از جمله بیهقی از او کسب دانش کردهاند . عبد الغافر میگوید : حاکم پیشوای اهل حدیث در زمان خود بود و خانه او خانه درستکاری و پرهیزگاری بود ، أبو بکر صیغی که پیشوای زمان خود بود ، همواره در کنار حاکم بود و در جرح و تعدیل روات به او مراجعه میکرد . الشیرازی ، إبراهیم بن علی بن یوسف أبو إسحاق (متوفای476هـ) ، طبقات الفقهاء ، ج 1 ، ص 222 ، تحقیق : خلیل المیس ، ناشر : دار القلم - بیروت . ابن خلکان مینویسد : الحاکم النیسابوری الحافظ المعروف بابن البیع إمام أهل الحدیث فی عصره والمؤلف فیه الکتب التی لم یسبق إلى مثلها کان عالما عارفا واسع العلم . حاکم نیشابوری حافظ (کسی که بیش از صد هزار حدیث حفظ است) مشهور به ابن البیع ، پیشوای اهل حدیث در زمان خود بود و کتابهایی در علم حدیث نوشت که کسی پیش از او همانندش را ننوشته بود ، او دانشمند ، عارف و دارای دانش بسیار بود . إبن خلکان ، أبو العباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر (متوفای681هـ) ، وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان ، ج 4 ، ص 280 ، تحقیق : احسان عباس ، ناشر : دار الثقافة - لبنان . أبو الفداء در تاریخش مینویسد : وفیها توفی الحافظ محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدویه بن نعیم الضبی الطهمانی، المعروف بالحاکم النیسابوری إِمام أهل الحدیث فی عصره ، والمؤلف فیه الکتب التی لم یسبق إِلى مثلها ، سافر فی طلب الحدیث، وبلغت عدة شیوخه نحو ألفین، وصنف عدة مصنفات ... . در آن سال (455هـ) حافظ محمد بن عبد الله ... مشهور به حاکم نیشابوری از دنیا رفت ، او پیشوای اهل حدیث در زمان خود بود و کتابهایی در علم حدیث نوشت که کسی همانند آنها را پیش از او ننوشته بود ، برای یادگیری حدیث مسافرت میکرد ، اساتید او نزدیک به دو هزار نفر بودند ، کتابهای بسیاری نوشت ... . أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی (متوفای732هـ) ، المختصر فی أخبار البشر ، ج 1 ، ص 247 . با توجه به جایگاهی که حاکم نیشابوری در میان علمای اهل سنت دارد ، اگر غیر از سخن و اعتراف او به تواتر ولادت امیر مؤمنان علیه السلام ، هیچ دلیل دیگری وجود نداشت ، برای حق جویان کفایت میکرد، ولی بازهم جهت تاکید و تقویت موضوع سخنان و اعترافات دیگر علمای اهل سنت را نیز مطرح میکنیم . 2 . شاه ولی الله دهلوی (متوفای 1176هـ) :وی در کتاب ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء در مناقب امیر مؤمنان علیه السلام مینویسد : و از مناقب وی رضی الله عنه که در حین ولادت او ظاهر شد یکی آن است که در جوف کعبه معظمه تولد یافت . دهلوی ، شاه ولى الله مشهور به محدث هند (متوفای 1180هـ) ، إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء ، ج 4 ، باب : اما مآثر امیرالمؤمنین وامام اشجعین اسد الله الغالب علی بن ابی طالب رضی الله عنه ، تصحیح و مراجعه: سید جمال الدین هروى . ترجمه دهلوی :عظیم آبادی در باره او و کتابش مینویسد : وقد بسط الکلام فیما یتعلق بالخلافة الذی لا مزید علیه الشیخ الأجل المحدث ولی الله الدهلوی فی إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء وهو کتاب لم یؤلف مثله فی هذا الباب . شیخ بزرگوار ، محدث ولی الله دهلوی در کتاب ازالة الخفاء عن خلافة الخلفا به صورت گسترده سخن گفته است که بیش از آنچه او گفته نمیتوان در این باره سخن گفت . این کتابی است که همانند آن در این باره نوشته نشده است . العظیم آبادی ، محمد شمس الحق (متوفای1329هـ) ، عون المعبود شرح سنن أبی داود ، ج 12 ، ص 253 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الثانیة ، 1995م . جمال الدین قاسمی همواره در هنگام نقل سخن دهلوی از او با عناوین «الإمام ، العارف ، الکبیر ، العلامه و ... » یاد میکند . قال الإمام العارف الکبیر الشیخ أحمد المعروف بشاه ولی الله الدهلوی قدس الله سره فی کتابه «حجة الله البالغة» قال الإمام العلامة ولی الله الدهلوی فی «الحجة البالغة» . القاسمی ، محمد جمال الدین (متوفای1332هـ) ، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث ، ج 1 ، ص 239 و ج 1 ص 323 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1399هـ - 1979م . الکوکب الدیار الهندیة الشاه ولی الله أحمد بن عبد الرحیم الدهلوی الهندی رحمة الله المولود سنة 1110 والمتوفى بدهلی سنة 1176 کان هذا الرجل من أفراد المتأخرین علما وعملا وشهرة أحیا الله به وبأولاده وأولاد بنته وتلامیذهم الحدیث والسنة بالهند بعد مواتهما وعلى کتبه وأسانیده المدار فی تلک الدیار . ستاره درخشان سرزمین هند ، شاه ولی الله دهلوی هندی ، در سال 1110 متولد و در سال 1176 در دهلی از دنیا رفت . این مرد از علمای متأخر است که در علم و عمل و شهرت داشت ، خداوند به وسیله او ، فرزندان و نوادگان دختری و شاگردانش ، علم حدیث را در سرزمین هند احیاء کرد ، بر کتابها و اسناد او این دیار میچرخید . الکتانی ، عبد الحی بن عبد الکبیر (متوفای1383هـ) ، فهرس الفهارس والأثبات ومعجم المعاجم والمسلسلات ، ج 1 ، ص 178 ، تحقیق : د. إحسان عباس ، ناشر : دار العربی الاسلامی - بیروت/ لبنان ، الطبعة : الثانیة ، 1402هـ1982م . 3 . سبط ابن جوزی(متوفای 654هـ) :وروی أن فاطمة بنت أسد کانت تطوف بالبیت وهی حامل بعلی (ع) فضربها الطلق ففتح لها باب الکعبة فدخلت فوضتعه فیها . روایت شده است که فاطمه بنت أسد ، در حالی که باردار بود ، خانه خدا را طواف میکرد ، درد زایمان او را فراگرفت ، در خانه کعبه به روی او باز شد ، پس داخل خانه کعبه شد و فرزندش را به دنیا آورد . سبط بن الجوزی الحنفی ، شمس الدین أبوالمظفر یوسف بن فرغلی بن عبد الله البغدادی ، تذکرة الخواص ، ص 20 ، ناشر : مؤسسة أهل البیت ـ بیروت ، 1401هـ ـ 1981م . ترجمه سبط بن جوزی :شمس الدین ذهبی در باره او میگوید: یوسف بن قُزْغْلی بن عبد الله . الإمام ، الواعظ ، المؤرخ شمس الدین ، أبو المظفر الترکی ، ثم البغدادی العونی الحنفی . سِبْط الإمام جمال الدین أبی الفرج ابن الجوزی ؛ نزیل دمشق . وُلِد سنة إحدى وثمانین وخمسمائة ... وکان إماما ، فقیها ، واعظا ، وحیدا فی الوعظ ، علاّمةً فی التاریخ والسیر ، وافر الحرمة ، محبباً إلى الناس ... ودرّس بالشبلیة مدة ، وبالمدرسة البدریة التی قبالة الشبلیة . وکان فاضلا عالما ، ظریفا ، منقطعا ، منکرا ، على أرباب الدول ما هم علیه من المنکرات ، متواضعا صاحب قبول تام . یوسف بن قُزعلی حنفی ، پیشوا ، فقیه ،تاریخ دان و در سخنوری یگانه بود ، در دانش تاریخ و سرگذشتها علامه و در نزد مردم بسیار قابل احترام و محبوب بود . مدتی در شبلیه و مدرسه بدریه تدریس میکرد ، او فاضل ، دانشمند و نکته سنج بود و با دولتمردانی که کارهای ناپسندی میکردند مخالفت میکرد متواضع و فروتن بود و همگان او را قبول داشتند . الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز ، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ، ج 48 ، ص 183، تحقیق : د. عمر عبد السلام تدمرى ، ناشر : دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1407هـ - 1987م . أبو محمد یافعی (متوفای768هـ) در باره او مینویسد : العلامة الواعظ المورخ شمس الدین أبو المظفر یوسف الترکی ثم البغدادی المعروف بابن الحوزی سبط الشیخ جمال الدین أبی الفرج ابن الجوزی أسمعه جده منه ومن جماعة وقدم دمشق سنة بضع وست مائة فوعظ بها وحصل له القبول العظیم للطف شمائله وعذوبة وعظه . سخنور بود ودانش فراوان داشت و آگاه به سر گذشتها بود، در شهر دمشق مردم را موعظه می کرد و چون چهره و سخنش جذاب بود ، مورد قبول و پذیرش عموم قرار گرفت ... . الیافعی ، أبو محمد عبد الله بن أسعد بن علی بن سلیمان ، مرآة الجنان وعبرة الیقظان ، ج 4 ، ص 136 ، ناشر : دار الکتاب الإسلامی - القاهرة - 1413هـ - 1993م . قطب الدین الیونینی (متوفای726هـ) در باره او مینویسد : وکان أوحد زمانه فی الوعظ حسن الإیراد ترق لرؤیته القلوب وتذرف لسماع کلامه العیون وتفرد بهذا الفن وحصل له فیه القبول التام وفاق فیه من عاصره وکثیراً ممن تقدمه حتى أنه کان یتکلم فی المجلس الکلمات الیسیرة المعدودة أو ینشد البیت الواحد من الشعر فیحصل لأهل المجلس من الخشوع والاضطراب والبکاء ما لا مزید علیه فیقتصر على ذلک القدر الیسیر وینزل فکانت مجالسه نزهة القلوب و الأبصار یحضرها الصلحاء والعلماء والملوک والأمراء والوزراء وغیرهم ولا یخلو المجلس من جماعة یتوبون ویرجعون إلى الله تعالى . در وعظ و سخنرانی در زمان خودش منحصر به فرد بود ، با دیدنش رقت قلب برای بیننده ایجاد میشد و با شنیدن سخنش اشکها جاری می شد ، مورد قبول عموم بود ، گاهی در مجلسی کلماتی اندک و یا شعری می خواند همه حاضران را به گریه می انداخت . در مجلس وی همواره دانشمندان و امیران و وزیران و غیر آنان حضور می یافتند ، و هیچگاه نمی شد که بدون توبه کسی از مجلسش خارج شود . الیونینی ، قطب الدین أبو الفتح موسى بن محمد ، ذیل مرآة الزمان ، ج 1 ، ص 15 . العکری الحنبلی (متوفای1089هـ) در باره او مینویسد : سبط ابن الجوزی العلامة الواعظ المؤرخ شمس الدین أبو المظفر یوسف بن فرغلی الترکی ثم البغدادی الهبیری الحنفی سبط الشیخ أبی الفرج بن الجوزی أسمعه جده منه ومن ابن کلیب وجماعة وقدم دمشق سنة بضع وستمائة فوعظ بها وحصل له القبول العظیم للطف شمائله وعذوبة وعظه ... ولو لم یکن له إلا کتابه مرآة الزمان لکفاه شرفا . العکری الحنبلی ، عبد الحی بن أحمد بن محمد ، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب ، ج 5 ، ص 266 ، تحقیق : عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط ، ناشر : دار بن کثیر - دمشق ، الطبعة الأولی ، 1406هـ . 4 . مسعودی (متوفای346هـ) :علی بن الحسین مسعودی ، مورخ و ادیب مشهور شافعی مذهب در باره ولادت امیر مؤمنان علیه السلام در خانه کعبه میفرماید : وکان مولده فی الکَعبة . محل تولد علی علیه السلام ، خانه کعبه است . المسعودی ، أبو الحسن على بن الحسین بن على (متوفای346هـ) ، مروج الذهب ، ج 1 ، ص 313 . ترجمه مسعودی :یاقوت حموی او را از ادبا و از نوادگان عبد الله بن مسعود ، صحابی مشهور رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم میداند : علی بن الحسین بن علی المسعودی المؤرخ أبو الحسن من ولد عبد الله بن مسعود صاحب النبی صلى الله علیه . الحموی ، أبو عبد الله یاقوت بن عبد الله الرومی (متوفای626هـ) ، معجم الأدباء أو إرشاد الأریب إلى معرفة الأدیب ، ج 4 ، ص 48 ، رقم : 567 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1411 هـ - 1991م . تاج الدین سبکی نام مسعودی را در زمره علمای شافعی آورده و او را مورخ ، صاحب فتوا و علامه میداند : على بن الحسین بن على المسعودى صاحب التواریخ کتاب مروج الذهب فى أخبار الدنیا وکتاب ذخائر العلوم وکتاب الاستذکار لما مر من الأعصار وکتاب التاریخ فى أخبار الأمم وکتاب أخبار الخوارج وکتاب المقالات فى أصول الدیانات وکتاب الرسائل وغیر ذلک . قیل إنه من ذریة عبد الله بن مسعود رضى الله عنه أصله من بغداد وأقام بها زمانا وبمصر أکثر وکان أخباریا مفتیا علامة صاحب ملح وغرائب . علی بن الحسین المسعودی ، صاحب کتابهای تاریخی مروج الذهب ... و دیگر کتابها است . گفته شده که او از فرزندان عبد الله بن مسعود بوده است ، اصالتاً اهل بغداد و زمانی در آن جا و بیشتر در مصر ساکن بوده ، او اخباری ، دارای فتوا ، دانشمند و ... بود . السبکی ، تاج الدین بن علی بن عبد الکافی (متوفای771هـ) ، طبقات الشافعیة الکبرى ، ج 3 ، ص 456 ، تحقیق : د. محمود محمد الطناحی د.عبد الفتاح محمد الحلو ، ناشر : هجر للطباعة والنشر والتوزیع - 1413هـ ، الطبعة : الثانیة . و علیمی حنبلی در باره او مینویسد : علی بن الحسین بن علی أبو الحسن المسعودی من أعلام التاریخ ومن مشاهیر الرحالین ومن الباحثین المقدرین من أهل بغداد أقام بمصر وتوفی فیها عام 346 ه له مؤلفات عدیدة منها مروج الذهب وأخبار الزمان وغیر ذلک من المؤلفات القیمة . علی بن الحسین المسعودی ، از بزرگان تاریخ و از مشهورترین کسانی است که برای جمع آوری حدیث مسافرت میکرد ... کتابهای متعددی نوشت که از جمله آنها مروج الذهب و اخبار الزمان و کتابهای با ارزش دیگری است . العلیمی ، مجیر الدین الحنبلی (متوفای927هـ ) ، الأنس الجلیل بتاریخ القدس والخلیل ، ج 1 ، ص 11 ، تحقیق : عدنان یونس عبد المجید نباتة ، ناشر : مکتبة دندیس - عمان - 1420هـ- 1999م . عکری حنبلی در باره مسعودی می نویسد: وفیها المسعودی المؤرخ صاحب مروج الذهب وهو أبو الحسن علی بن أبی الحسن رحل وطوف فی البلاد وحقق من التاریخ مالم یحققه غیره وصنف فی أصول الدین وغیرها من الفنون . در آن سال (345هـ) مسعودی مورخ ، صاحب کتاب مروج الذهب ازدنیا رفت . او أبو الحسن علی بن أبی الحس بود ، به شهرهای گوناگون مسافرت میکرد ، آن قدر که او در تاریخ تحقیق کرده دیگران تحقیق نکردهاند ، در اصول دین و دیگر علوم کتاب نوشته است . العکری الحنبلی ، عبد الحی بن أحمد بن محمد (متوفای1089هـ) ، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب ، ج 2 ، ص 371 ، تحقیق : عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط ، ناشر : دار بن کثیر - دمشق ، الطبعة : الأولی ، 1406هـ . 5. گنجی شافعی (متوفای 658هـ) :گنجی شافعی در کفایة الطالب می نویسد : «ولد أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب بمکة فی بیت الله الحرام لیلة الجمعة لثلاث عشرة لیلة خلت من رجب سنة ثلاثین من عام الفیل ولم یولد قبله ولا بعده مولود فی بیت الله الحرام سواه إکراما له بذلک ، وإجلالا لمحله فی التعظیم . امیر مؤمنان علیه السلام شب جمعه سیزده رجب ، سال سیم بعد از واقعه عام الفیل در داخل خانه خدا به دنیا آمد . کسی پیش از آن حضرت و بعد از آن در داخل خانه کعبه به دنیا نیامده است و این از فضائل اختصاصی آن حضرت است که خداوند به جهت بزرگداشت مقام او عطا کرده است . الگنجی الشافعی ، أبی عبد الله محمد بن یوسف بن محمد القرشی ، کفایة الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب ، ص407 ، الباب السابع فی مولده علیه السلام ، ناشر : دار أحیاء تراث اهل البیت (ع) ، طهران ، الطبعة الثالثة ، 1404هـ ، 1362 ش . ترجمه گنجی شافعی :ابن خلکان در ترجمه او مینویسد : الفخر الکنجی محمد بن یوسف بن محمد بن الفخر الکنجی نزیل دمشق عنی بالحدیث وسمع ورحل وحصل کان إماما محدثا . محمد بن یوسف گنجی ... ساکن دمشق بود ، به علم حدیث اعتنا میکرد ، برای یادگیری آن از دیگران میشنید ، وبرای دانش بیشتر مسافرت میکرد ، او پیشوا و محدث بود . الصفدی ، صلاح الدین خلیل بن أیبک (متوفای764هـ) ، الوافی بالوفیات ، ج 5 ، ص 148 ، تحقیق : أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى ، ناشر : دار إحیاء التراث - بیروت - 1420هـ- 2000م . یونینی نیز او را این گونه معرفی میکند : الفخر محمد بن یوسف الکنجی کان رجلاً فاضلاً أدیباً وله نظم حسن . محمد بن یوسف گنجی ، مردی دانشمند و ادیب بود و شعرهای زیبایی میسرود . الیونینی ، قطب الدین أبو الفتح موسى بن محمد (متوفای726 هـ) ، ذیل مرآة الزمان ، ج 1 ، ص 148 . حاجی خلیفه ، او را «الشیخ الحافظ» معرفی میکند : کفایة الطالب فی مناقب على بن أبى طالب للشیخ الحافظ أبى عبد الله محمد بن یوسف بن محمد الکنجى الشافعی . کفایة الطالب در مناقب علی بن أبی طالب ، نوشته شیخ و حافظ (کسی که بیش از صد هزار حدیث حفظ است) أبو عبد الله محمد بن یوسف گنجی شافعی است . حاجی خلیفه ، مصطفى بن عبدالله القسطنطینی الرومی الحنفی (متوفای1067هـ) ، کشف الظنون عن أسامی الکتب والفنون ، ج 2 ، ص 1497 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت – 1413هـ - 1992م . 6 . ابن صباغ المالکی (855 هـ) :ابن صباغ مالکی در الفصول المهمة مینویسد : ولد علی ( علیه السلام ) بمکة المشرفة بداخل البیت الحرام فی یوم الجمعة الثالث عشر من شهر الله الأصم رجب الفرد سنة ثلاثین من عام الفیل قبل الهجرة بثلاث وعشرین سنة ، وقیل بخمس وعشرین ، وقبل المبعث باثنی عشرة سنة ، وقیل بعشر سنین . ولم یولد فی البیت الحرام قبله أحد سواه ، وهی فضیلة خصه الله تعالى بها إجلالا له وإعلاء لمرتبته وإظهارا لتکرمته . على علیه السلام در مکه مشرفه در داخل بیت الحرام ( کعبه ) در روز جمعه سیزدهم ماه خدا یعنى ماه رجب سال سى ام عام الفیل و بیست و سه سال پیش از هجرت به دنیا آمد ... پیش از او هیچ کس در کعبه متولد نشد ، و این فضیلتى است که خداوند به جهت بزرگداشت و بالا بردن مقام و اظهار کرامت او مخصوص حضرتش گردانیده است . ابن الصباغ ، علی بن محمد بن أحمد المالکی المکی (متوفای855 هـ) الفصول المهمة فی معرفة الأئمة ، ج 1 ، ص 171 ، تحقیق : سامی الغریری ، ناشر : دار الحدیث للطباعة والنشر ـ قم ، الطبعة : الأولى ، 1422هـ . ترجمه ابن صباغ :علامه قندوزی در ینابیع المودة ، در مقدمه و پیش از نقل سخنی از وی او را این چنین میستاید : وقال الشیخ المحدث الفقیه نور الدین علی بن محمد المالکی فی کتابه : الفصول المهمة ... . القندوزی الحنفی ، الشیخ سلیمان بن إبراهیم (متوفای1294هـ) ، ینابیع المودة لذوی القربى ، ج 3 ص 348 ، تحقیق سید علی جمال أشرف الحسینی ، ناشر : دار الأسوة للطباعة والنشر ، الطبعة : الأولى ، 1416هـ . سخاوی که از شاگردان او است ، از استادش با این تعابیر یاد میکند : علی بن محمد بن أحمد بن عبد الله نور الدین الأسفاقسی الغزی الأصل المکی المالکی ویعرف بابن الصباغ . ولد من ذ الحجة سنة أربع وأربعین وثمانین وسبعمائة ونشأ بها فحفظ القرآن والرسالة فی الفقه ابن مالک وعرضهما على الشریف الرحمن الفاسی وعبد الوهاب بن العفیف الیافعی والجمال ابن ظهیر وقربیه أبی السعود النووی وعلی بن محمد بن أبی بکر الشیبی ومحمد ابن سلیمان بن أبی بکر البکری ، وأجاز له وأخذ فی الفقه عن أولهم والنحو عن الجلال عبد الواحد المرشدی وسمع على الزین المراغی سداسیات الرازی وکتب بخط الحسن وباشر الشهادة مع إشراف على نفسه لکنه کان ساکنا مع القول بأنه تاب وله مؤلفات منها الفصول المهمة لمعرفة الأئمة وهم اثنا عشر والعبر فیمن شفه النظر ، أجاز لی . ومات فی ذی القعدة وخمسین ودفن بالمعلاة سامحه الله وإیانا . علی بن محمد بن احمد ... اصالتاً اهل غزه ، مالکی مذهب و مشهور به ابن صباغ بود . در مکه رشد کرد و بزرگ شد ، قرآن را حافظ بود و رساله ای در فقه ابن مالک نوشت را بر شریف الرحمن فاسی و ... عرضه کرد ... کتابهای زیادی ؛ از جمله الفصول المهمة لمعرفة الأئمه را نوشته است . السخاوی ، شمس الدین محمد بن عبد الرحمن (متوفای902هـ) ، الضوء اللامع لأهل القرن التاسع ، ج 5 ، ص 283 ، ناشر : منشورات دار مکتبة الحیاة – بیروت . اسماعیل باشا در باره او مینویسد : ابن الصباغ : علی بن محمد بن أحمد الصباغ نور الدین المکی المالکی السفاقسی الأصل المتوفى سنة 855 خمسین وخمسمائة له العبر فیمن سفه النظر . الفصول المهمة فی معرفة الأئمة وفضلهم ومعرفة أولادهم ونسلهم . ابن صباغ ، علی بن محمد ... مالکی مذهب و اصالتا اهل سفاقس بود ، در سال 855 از دنیا رفت و کتابهای «العبر فیمن سفه النظر» و «الفصول المهمه فی معرفة الأئمه» از نوشتههای او است . البغدادی ، إسماعیل باشا (متوفای1339هـ) ، هدیة العارفین أسماء المؤلفین وآثار المصنفین ، ج 5 ، ص 732 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت – 1413هـ - 1992م . 7 . حلبی (متوفای1044هـ) :علی بن برهان الدین حلبی ، صاحب کتاب مشهور سیره حلبی ، بعد از سخنی طولانی در باره علی علیه السلام ، به ولادت آن حضرت در داخل خانه کعبه استدلال میکند : لأنه ولد فی الکعبة وعمره (یعنی النبی) (ص) ثلاثون سنة . زیرا آن حضرت در داخل خانه کعبه متولد شد و عمر رسول خدا در آن روز سی سال بود . الحلبی ، علی بن برهان الدین (متوفای1044هـ) ، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون ، ج 1 ، ص 226 ، ناشر : دار المعرفة - بیروت – 1400هـ . آنچه ملاحظه نمودید اندکی است از اعترافات و سخنان ارباب حدیث و دانش بود ، و برای اطلاع بیشتر در این باره به کتاب شریف الغدیر ، ج 6 و شرح احقاق الحق ، ج17 مراجعه فرمایید . آیا حکیم بن حزام در خانه کعبه متولد شده است ؟طبق اعتقاد شیعه و نیز برخی از علمای اهل سنت ؛ همانند ابن صباغ مالکی و گنجی شافعی ، هیچ کس غیر از امیر مؤمنان علیه السلام در داخل خانه کعبه به دنیا نیامده است و این فضیلت بزرگ از امتیازات ویژه آن حضرت است ؛ اما متأسفانه تحریف گران تاریخ و دشمنان امیر مؤمنان علیه السلام این ویژگی را نیز همانند دیگر فضائل آن حضرت یا از اساس منکر شده و یا کسان دیگری را در آن شریک و سهیم کردهاند . شاید بتوان ادعا کرد که کمتر فضیلتی از فضائل اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وآله مانده است که از دستبرد این تحریفگران به دور مانده باشد و آنها به نحوی آن را زیر سؤال نبرده باشند . یکی از این موارد ولادت آن حضرت در خانه کعبه است که ادعا شده است غیر از امیر مؤمنان علیه السلام ، حکیم بن حزام نیز در خانه کعبه متولد شده است . نخستین کسی که این مطلب را نقل کرده ، زبیر بن بکار متوفای 256هـ است و قبل از او در هیچ کتابی از کتابهای اهل سنت نقل نشده و بعد از او نیز هر کس نقل کرده ، از زبیر بن بکار است . وی در جمهرة نسب قریش مینویسد : حدثنا الزبیر قال وحدثنی مصعب بن عثمان قال : دخلت أم حکیم ابن حزام الکعبة مع نسوة من قریش ، وهی حامل بحکیم بن حزام ، فضربها المخاض فی الکعبة ، فأتیت بنطح حیث أعجلها الولاد ، فولدت حکیم بن حزام فی الکعبة على النطح . مادر حکیم بن حزام به همراه زنانی از قریش وارد کعبه شدند ، او که باردار بود ناگهان درد زایمان او را فراگرفت و فرزندش را به دنیا آورد. الزبیر بن بکار بن عبد الله (متوفاى256هـ) جمهرة نسب قریش وأخبارها ، ج 1 ، ص 77 ، زبیر بن بکار این روایت را از مصعب بن عثمان بن مصعب بن عروة بن الزبیر بن العوام نقل میکند که مبتلا به چند اشکال است : اولاً : مصعب بن عثمان مجهول است و در هیچ یک از کتابهای رجالی نامی از او برده نشده است ؛ ثانیاً : روایت مرسل است ؛ چرا که مصعب بن عثمان ، دهها سال بعد از این قضیه به دنیا آمده است ، چگونه میتواند از این قضیه خبر دهد ؟ ثالثاً : این روایت از ساختههای خاندان زبیر و به ویژه زبیر بن بکار است که به خاطر دشمنی با خاندان اهل بیت علیهم السلام افسانههای بسیاری ساختهاند که از جمله آنها همین قضیه است . این مطلب را نیز به خاطر زیر سؤال بردن فضائل اختصاصی امیر مؤمنان علیه السلام جعل کردهاند . از طرف دیگر حکیم بن حزام با خاندان زبیر پسر عمو هستند ؛ چرا که حکیم بن حزام بن خویلد بن أسد بن عبد العزی و خاندان زبیر نیز به اسد بن عبد العزی میرسند . این احتمال وجود دارد که خاندان زبیر به خاطر دوستی عمو زاده خود ، این مطلب را جعل کرده باشند .
موفق باشید گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
|
از اول و کامل بخوانید :
یکی از مقالاتی که اخیرا در سایت وهابی اسلام تکس با جار وجنجال جای گرفته پاسخی به همین مقاله
آیا روایت معتبری مبنی بر ولادت امیر مؤمنان در کعبه وجود دارد " است .نویسنده مقاله چنان در توهم وغرور بود که برای پاسخ به آن مبارز طلب کرده بود .لیکن پس از دریافت اولین پاسخ ،که از طرف کاربر شیعه با نام aaبود،مجبور به حذف مقاله از صفحه اول و قرار دادن آن در آرشیو شد. حال ابتدا مقاله وهابی وسپس جوابیه aa:* (این دو مقاله از مقالات بسیار مستدل شیعیان در سایت وهابی است که ان شاء الله در این سایت خواهم آورد)
منبع:http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1748
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
بعضی ها می یان در نظرات نسب خودشون رو می نویسن
یعنی اگه خدای نکرده من دروغگو باشم فکر می کنم همه دورغ گو هست و حرف هیچ کس رو باور نمی کنم ، چون خودم دروغگو هستم .
و اما
اون کسی که تو نظرات نسب خودش و شخصیتهای خانوادگی خودشو معرفی کرد نظر شما رو تایید نمی کنم چون آبروی کسی رو ریختن بدتر از کشتن اون فرد است
ولی خدایی اگه عقل داشتی و فکر می کردی می دونستی دنبال چه کسای افتادی
مگه پیامبر نگفت که یک ساعت فکر کردن بهتر از هفتاد سال عبادت واسه خداست
خدایی چه قدر در مورد این متن که از کتاب های خودتون نوشتم فکر کردی
جان اون بزرگترای خودتون یک کم فکر خودتون را به کار بیندازید اینقدر جاهلانه نروید ، فکر کنید
نگاه کن اگه تا حالا قران خوندی چند بار کلمه تعقلون به کار رفته :
البقره آیه 44
البقره آیه 73
البره آیه 76
البقره آیه 242
آل عمران 65
آل عمران 118
الانعام 32
الانعام 151
الاعراف 169
یونس 16
هود 51
یوسف 2
یوسف 109
الانبیاء10
الانبیاء67
المومنون 80
النور 61
الشعراء28
القصص60
یس 62
الصافات 138
غافر67
الزخرف 3
الحدید17
چرا حضرت علی (ع) نام سه فرزند خود را عمر ، ابوبکر و عثمان گذاشت؟ | ||
طرح شبهه:شیعیان ادعا مىکنند که خلیفه اول و دوم به خانه فاطمه (رضى الله عنها) حمله کردهاند؛ در حالى که همه مىدانیم علی رضى الله عنه چند تن از فرزندان خود را به نامهاى خلفا ـ همانهایى که ادعا مىشود قاتل فاطمه بودهاند ـ نام گذارى کرده است. این نشان مىدهد که خلفا از این تهمتها برى هستند. آیا کسى نام فرزندانش را از نام قاتل زنش مىگذارد؟ نقد و بررسی:پاسخ اجمالی:نام گذاری به نام ابوبکر:اولاً: اگر قرار بود که امیر مؤمنان علیه السلام نام فرزندش را ابوبکر بگذارد، از نام اصلى او (عبد الکعبه، عتیق، عبد الله و... با اختلافى که وجود دارد) انتخاب مىکرد نه از کنیه او؛ ثانیا: ابوبکر کنیه فرزند علی علیه السلام بوده و انتخاب کنیه براى افراد در انحصار پدر فرزند نمىباشد؛ بلکه خود شخص با توجه به وقایعى که در زندگیاش اتفاق مىافتاد کنیهاش را انتخاب مىکرد. ثالثاً: بنا بر قولى، نام این فرزند را امیر مؤمنان علیه السلام، عبد اللّه گذارد که در کربلا سنّش 25 سال بوده است. ابو الفرج اصفهانى مى نویسد: قتل عبد الله بن علی بن أبی طالب، وهو ابن خمس وعشرین سنة ولا عقب له. عبد الله بن علی 25 ساله بود که در کربلا به شهادت رسید. الاصفهانی، أبو الفرج علی بن الحسین (متوفای356)، مقاتل الطالبیین، ج 1، ص 22. بنا براین سال ولادت عبد الله در اوائل خلافت حضرت علی علیه السلام بوده که حضرت در آن دوره تندترین انتقاد ها را از خلفاى پیشین داشته است. نام گذاری به نام عمر:اولاً: یکى از عادات عمر تغییر نام افراد بود و بر اساس اظهار مورخان شخص عمر این نام را بر او گذازد و به این نام نیز معروف شد. بلاذرى در انساب الأشراف مىنویسد: وکان عمر بن الخطاب سمّى عمر بن علیّ بإسمه. عمر بن خطاب، فرزند علی را از نام خویش، «عمر» نامگذارى کرد. البلاذری، أحمد بن یحیى بن جابر (متوفای279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1، ص 297. ذهبى در سیر اعلام النبلاء مىنویسد: ومولده فی أیام عمر. فعمر سماه باسمه. در زمان عمر متولد شد و عمر، نام خودش را براى وى انتخاب کرد. الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 4، ص 134، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ. عمر بن الخطاب، اسم افراد دیگرى را نیز در تاریخ تغییر داده است که ما فقط به سه مورد اشاره مىکنیم: 1. إبراهیم بن الحارث بـ عبد الرحمن. عبد الرحمن بن الحارث.... کان أبوه سماه إبراهیم فغیّر عمر اسمه. پدرش اسم او را ابراهیم گذاشته بود؛ ولى عمر آن را تغییر داد و عبد الرحمن گذاشت. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 5، ص 29، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992. 2. الأجدع أبى مسروق بـ عبد الرحمن. الأجدع بن مالک بن أمیة الهمدانی الوادعی... فسماه عمر عبد الرحمن. عمر بن الخطاب، اسم اجدع بن مالک را تغییر داد و عبد الرحمن گذاشت. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 1، ص 186، رقم: 425، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992. 4 ثعلبة بن سعد بـ معلی: وکان إسم المعلى ثعلبة، فسماه عمر بن الخطاب المعلى. نام معلی، ثعلبه که عمر آن را تغییر داد و معلی گذاشت. الصحاری العوتبی، أبو المنذر سلمة بن مسلم بن إبراهیم (متوفای: 511هـ)، الأنساب، ج 1، ص 250. ثانیاً: ابن حجر در کتاب الاصابة، باب «ذکر من اسمه عمر»، بیست و یک نفر از صحابه را نام مىبرد که اسمشان عمر بوده است. 1. عمر بن الحکم السلمی؛ 2. عمر بن الحکم البهزی؛ 3 . عمر بن سعد ابوکبشة الأنماری؛ 4. عمر بن سعید بن مالک؛ 5. عمر بن سفیان بن عبد الأسد؛ 6. عمر بن ابوسلمة بن عبد الأسد؛ 7. عمر بن عکرمة بن ابوجهل؛ 8. عمر بن عمرو اللیثی؛ 9. عمر بن عمیر بن عدی؛ 10. عمر بن عمیر غیر منسوب؛ 11. عمر بن عوف النخعی؛ 12. عمر بن لاحق؛ 13. عمر بن مالک؛ 14. عمر بن معاویة الغاضری؛ 15. عمر بن وهب الثقفی؛ 16. عمر بن یزید الکعبی؛ 17. عمر الأسلمی؛ 18. عمر الجمعی؛ 19. عمر الخثعمی؛ 20. عمر الیمانی. 21. عمر بن الخطاب. العسقلانی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل الشافعی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج4، ص587 ـ 597، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 – 1992. آیا این نام گذاریها همه به خاطر علاقه به خلیفه دوم بوده؟!. نام گذاری به نام عثمان:اولاً: نام گذارى به عثمان، نه به جهت همنامى با خلیفه سوم و یا علاقه به او است؛ بلکه همانگونه که امام علیه السلام فرموده، به خاطر علاقه به عثمان بن مظعون این نام را انتخاب کرده است. إنّما سمّیته بإسم أخی عثمان بن مظعون. فرزندم را به نام برادرم عثمان بن مظعون نامیدم. الاصفهانی، أبو الفرج علی بن الحسین (متوفای356)، مقاتل الطالبیین، ج 1، ص 23. ثانیاً: ابن حجر عسقلانى بیست و شش نفر از صحابه را ذکر مىکند که نامشان عثمان بوده است، آیا مىشود گفت: همه این نام گذاریها چه پیش و چه پس از خلیفه سوم به خاطر او بوده است 1. عثمان بن ابوجهم الأسلمی؛ 2. عثمان بن حکیم بن ابوالأوقص؛ 3. عثمان بن حمید بن زهیر بن الحارث؛ 4. عثمان بن حنیف بالمهملة؛ 5. عثمان بن ربیعة بن أهبان؛ 6. عثمان بن ربیعة الثقفی؛ 7. عثمان بن سعید بن أحمر؛ 8. عثمان بن شماس بن الشرید؛ 9. عثمان بن طلحة بن ابوطلحة؛ 10. عثمان بن ابوالعاص؛ 11. عثمان بن عامر بن عمرو؛ 12. عثمان بن عامر بن معتب؛ 13. عثمان بن عبد غنم؛ 14. عثمان بن عبید الله بن عثمان؛ 15. عثمان بن عثمان بن الشرید؛ 16. عثمان بن عثمان الثقفی؛ 17. عثمان بن عمرو بن رفاعة؛ 18. عثمان بن عمرو الأنصاری؛ 19. عثمان بن عمرو بن الجموح؛ 20. عثمان بن قیس بن ابوالعاص؛ 21. عثمان بن مظعون؛ 22. عثمان بن معاذ بن عثمان؛ 23. عثمان بن نوفل زعم؛ 24 . عثمان بن وهب المخزومی؛ 25. عثمان الجهنی؛ 26. عثمان بن عفان. العسقلانی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل الشافعی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 447 ـ 463، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992. پاسخ های تفصیلی1. هیج اسمى (غیر از نامهاى خداوند بارى تعالی) انحصارى نیست که مختص یک نفر باشد؛ بلکه گاهى یک اسم براى افراد زیادى انتخاب مىشد که با همان نام هم شناخته مىشدند و هیچ محدودیتى در این زمینه در بین اقوام و ملل وجود نداشته است؛ بنابراین، نامهایى از قبیل ابوبکر و عمر و عثمان از نامهاى مرسومى بوده است که بسیارى از مردم زمان پیامبر و یاران واصحاب آن حضرت، و نیز یاران و دوستان و اصحاب امامان شیعه به همین نامها معروف و مشهور بودهاند، مانند: أبوبکر حضرمی، ابوبکر بن ابوسمّاک، ابوبکر عیاش و ابوبکر بن محمد از اصحاب امام باقر و صادق علیهما السلام. عمر بن عبد اللّه ثقفى، عمر بن قیس، عمر بن معمر از اصحاب امام باقر علیه السلام. و عمر بن أبان، عمر بن أبان کلبی، عمر بن ابوحفص، عمر بن ابوشعبة! عمر بن اذینة، عمر بن براء، عمر بن حفص، عمر بن حنظلة، عمر بن سلمة و... از اصحاب امام صادق علیه السلام. عثمان اعمى بصرى، عثمان جبلة و عثمان بن زیاد از اصحاب امام باقر علیه السلام، و عثمان اصبهانى، عثمان بن یزید، عثمان نوا، از اصحاب امام صادق علیه السلام. 2. شکى نیست که شیعیان از یزید بن معاویه و اعمال زشت او تنفر شدیدى داشته و دارند؛ ولى در عین حال مىبینیم که در بین شیعیان و اصحاب ائمه علیهم السلام کسانى بودهاند که نام شان یزید بوده است؛ مانند: یزید بن حاتم از اصحاب امام سجاد علیه السلام. یزید بن عبد الملک، یزید صائغ، یزید کناسى از اصحاب امام باقر علیه السلام؛ یزید الشعر، یزید بن خلیفة، یزید بن خلیل، یزید بن عمر بن طلحة، یزید بن فرقد، یزید مولى حکم از اصحاب امام صادق علیه السلام. حتى یکى از اصحاب امام صادق علیه السلام، نامش شمر بن یزید بوده است. الأردبیلی الغروی، محمد بن علی (متوفای1101هـ)، جامع الرواة وإزاحة الاشتباهات عن الطرق والاسناد، ج 1 ص 402، ناشر: مکتبة المحمدی. آیا این نام گذاریها مىتواند دلیل بر محبوبیت یزید بن معاویه نزد ائمّه و شیعیان آنان باشد؟ 3. نامگذارى فرزندان روى علاقه پدر و مادر به افراد و شخصیتها صورت نمىگرفت و گر نه باید همه مسلمانان، نام فرزندان خود را به نام رسول اکرم صلى الله علیه وآله نامگذارى مىکردند. اگر نامگذارى به خاطر ابراز محبت به شخصیتها بود، چرا خلیفه دوم به سراسر ممالک اسلامى بخشنامه کرد که کسى حق ندارد فرزندش را به نام رسول خدا صلى الله علیه وآله نامگذارى کند؟ ابن بطال و ابن حجر در شرحشان بر صحیح بخارى مىنویسند: کتب عمر إلى أهل الکوفة الا تسموا أحدًا باسم نبى. إبن بطال البکری القرطبی، أبو الحسن علی بن خلف بن عبد الملک (متوفای449هـ)، شرح صحیح البخاری، ج 9، ص 344، تحقیق: أبو تمیم یاسر بن إبراهیم، ناشر: مکتبة الرشد - السعودیة / الریاض، الطبعة: الثانیة، 1423هـ - 2003م. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 10، ص 572، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت. عینى در عمدة القارى مىنویسد: وکان عمر رضی الله تعالى عنه کتب إلى أهل الکوفة لا تسموا أحدا باسم نبی وأمر جماعة بالمدینة بتغییر أسماء أبنائهم المسمین بمحمد حتى ذکر له جماعة من الصحابة أنه أذن لهم فی ذلک فترکهم. العینی، بدر الدین محمود بن أحمد (متوفای 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 15، ص 39، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت. 4. نام یکى از صحابه «عمر بن ابوسلمة قرشی» است که پسر خوانده رسول اکرم صلى الله علیه وآله از امّسلمه بوده است، از کجا این نام گذارى به خاطر علاقه حضرت امیر علیه السلام به این پسر خوانده پیامبر گرامى صلى الله علیه وآله نبوده است؟ 5. بنا به نقل شیخ مفید نام یکى از فرزندان امام مجتبى علیه السلام عمرو بوده است، آیا مى شود گفت: که این نامگذارى به خاطر همنامى با اسم عمرو بن عبدود و یا عمرو بن هشام (ابوجهل) بوده است؟ الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفای413 هـ)، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 20، باب ذکر ولد الحسن بن علی علیهما ، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة، 1414هـ - 1993 م. 6. با توجه به آن چه که در صحیح مسلم از قول عمر بن خطاب آمده است، نظر حضرت امیر علیه السلام نسبت به ابوبکر و عمر این بود که آنان دروغگو، گنهکار، فریبکار و خائن بودهاند، وى خطاب به علی علیه السلام و عباس مىگوید: فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- قَالَ أَبُو بَکْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِیرَاثَکَ مِنَ ابْنِ أَخِیکَ وَیَطْلُبُ هَذَا مِیرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِیهَا فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَکْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَیْتُمَاهُ کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَکْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَکْرٍ فَرَأَیْتُمَانِى کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا. پس از وفات رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) ابوبکر گفت: من جانشین رسول خدا هستم، شما دو نفر (عباس و علی ) آمدید و تو اى عباس میراث برادر زادهات را درخواست کردى و تو اى علی میراث فاطمه دختر پیامبر را. ابوبکر گفت: رسول خدا فرموده است: ما چیزى به ارث نمىگذاریم، آنچه مىماند صدقه است و شما او را دروغگو، گناهکار، حیلهگر و خیانتکار معرفى کردید و حال آن که خدا مىداند که ابوبکر راستگو، دین دار و پیرو حق بود. پس از مرگ ابوبکر، من جانشین پیامبر و ابوبکر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن، دروغگو حیله گر و گناهکار خواندید. النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفای261هـ)، صحیح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757، کِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّیَرِ، بَاب حُکْمِ الْفَیْءِ، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت. و در روایتى که در صحیح بخارى وجود دارد، امیر مؤمنان علیه السلام، ابوبکر را «استبدادگر» مىداند: وَلَکِنَّکَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَیْنَا بِالْأَمْرِ وَکُنَّا نَرَى لِقَرَابَتِنَا من رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم نَصِیبًا. تو به زور بر ما مسلط شدی، و ما بخاطر نزدیک بودن به رسول اکرم (ص) خود را سزاوار تر به خلافت مىدیدیم. البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری ج 4، ص 1549، ح3998، کتاب المغازی، باب غزوة خیبر، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ – 1987م. و در روایت دیگرى خود شیخین نقل کردهاند که امیر مؤمنان علیه السلام حتى دوست نداشت، چهر عمر را ببیند: فَأَرْسَلَ إلى أبی بَکْرٍ أَنْ ائْتِنَا ولا یَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَکَ کَرَاهِیَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ. البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری ج 4، ص 1549، ح3998، کتاب المغازی، باب غزوة خیبر، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ – 1987م. آیا با توجه به این موضعگیرىهاى تند امیر مؤمنان علیه السلام در برابر خلفا، مىشود ادعا کرد که حضرت به خاطر علاقه به خلفاء اسم فرزندان خود را همنام آنان قرار داده است؟ 7. اهل سنت ادعا مىکنند که این نامگذارى ها همگى به خاطر روابط خوب امام علی علیه السلام باخلفا بوده است. اگر چنین است، چرا خلفاء نام حسن وحسین را که فرزندان رسول خدا صلى الله علیه وآله نیز بوده اند، براى فرزندان خویش انتخاب نکردهاند؟ آیا دوستى مىتواند یک طرفه باشد؟ نتیجه:نامگذارى فرزندان امیر مؤمنان علیه السلام به نامهاى خلفا، خدمتى به حُسن روابط میان امیر مؤمنان و خلفا نمىکند و از آن نمىتوان براى انکار شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها استفاده کرد.
گروه پاسخ به شبهات |
http://www.velayattv.com/fa/list.php?bank=libmain برای دست یابی به بهترین ها کلیک کنید
ادعاهای خنده دار و عجیب در صحیح بخاری
در میان کتب روائی و فقهی اهل سنت ،شش کتاب است(1)که از اهمیت خاصی بر
خوردار است و عنوان امهات کتب اهل سنت شمرده می شود ،به همین جهت آن را
صحاح سته نامیده اند .
از میان این صحاح شش گانه ،صحیحین (صحیح
بخاری و مسلم )نزد علمای اهل سنت از اهمیت مضاعفی بر خوردار است .به طوری
که در مقام استدلال با خصم اگر روایتی در این دو کتاب یافت نشود ،آن را
قابل طرد می دانند و در مقابل هم اگر روایتی در این دو کتاب یافت شود
،معامله روایت صحیح با او می شود. آنان ،صحیحین را به عنوان اصح صحاح می
دانند .با این وجود در این کتاب احادیث بسیاری نقل شده که مخالف اجماع اهل
سنت است
نظری اجمالی به صحیح بخاری
ابو عبد الله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن المغیره بن بردزبه در سال 194 هجری متولد شد ....و در سال 256 هجری وفات کرد .(2)
در
مقدمه این کتاب علت تصنیف این اثر چنین آمده است :در زمان صحابه و تابعین
پیامبر اکرم ،آثار آن حضرت جمع آوری نشد .به این دلیل که :
1-چون اوایل امر بود ،خوف این بود که روایات با آیات قرآن مخلوط شود .
2-کسانی
که روایات رسولخدا را حفظ کرده بودند قدرت حافظه بسیار قوی داشتند
؛.....لذا تا عصر تابعین روایات پیامبر(ص)نوشته نشد (3)اما پس آن که افرادی
چون خوارج و اهل قدر و ...در شهرهای پراکنده شدند ،نوشتن روایات امری
ضروری به نظر می رسید
اکنون فهرست وار به بیان برخی نکات پیرامون صحیح بخاری می پردازیم :
1-به
ادعای خود بخاری تمام تلاش وی این بوده که سند روایات او به یکی از صحابه
معروف و مشهور برسد(4) اما این که آن صحابی کیست و این روایت که منسوب به
می شود-به فرض صحت این نسبت -آیا واقعا این روایت را از پیامبر اکرم
(ص)شنیده ؟بخاری به دنبال آن نبوده است .
2-بخاری از یک طرف مدعی
است که روایاتی را پذیرفته است که از طریق ابن راهویه (اسحاق بن ابراهیم
الحنظلی ،استاد بخاری ) شنیده باشد(5). اما از طرف دیگر می گوید روایاتش را
از میان ششصد هزار روایت انتخاب کرده است (6)
3- بخاری در سلسله
اسناد خود گرچه عمدتا به دنبال این بوده که در هر طبقه چند راوی باشد ،اما
در برخی موارد به یک راوی اعتماد کرده و روایت او را پذیرفته است .چرا که
ابوالفضل بن طاهر از این جهت بر بخاری خرده گرفته و ادعای حاکم را مبنی بر
تعدد روات در تمام طبقات روایات نقض می کند .وی معتقد است اگر در صحیح
بخاری جستجوی تام شود بطلان ادعای حاکم ابو عبد الله روشن می شود .(7)
4-بخاری
یک بار مدعی شده که در طول شانزده سال صحیح خود را نوشته و روایاتش را از
میان ششصد هزار حدیث بر گزیده (صنفت کتابی الصحاح لست عشره سنه ،خرجته من
ستمائه الف حدیث .رک هرسانی ،حسین ،الامام البخاری ،ص 90 به نقل از خطیب
بغدادی ،احمد بن علی ،تاریخ بغداد ،ج 2 ص 14 ) وبار دیگر تلویحا مدعی شده
که دویست میلیون حدیث برای کتابش جمع آوری کرده است (سمعت اسحاق بن راهویه
یقول کانی انظر الی سبعین الف حدیث من کتابی فقال محمد بن اسماعیل (البخاری
)او تعجب من هذا القول ،لعل فی هذا الزمان من ینظر مائتی الف الف من کتابه
و انما عنی نفسه رک عسقلانی ،ابن حجر ،مقدمه فتح الباری ص488و صحیح بخاری
ج1 ،مقدمه کتاب ،ص 23 (ده جلد در پنج مجلد ) بی مناسب نیست در مورد این
مطلب به نکاتی اشاره کنیم :
اولا :در زمانی که نقل احادیث پیامبر
ممنوع بوده است و صنعت چاپ هم نبوده است و نوعا احادیث سینه به سینه نقل می
شده است چطور بخاری به دویست میلیون حدیث دست پیدا کرده است .
ثانیا
:اگر فرض کنیم در هر صفحه ده حدیث نوشته شود و هر کتاب بالغ بر هفتصد صفحه
باشد ،باید حداقل 28500جلد کتاب فراهم باشد آیا در زمانی که به اندازه
بیست جلد کتاب از احادیث رسول خدا جمع آوری نشده بوده است چگونه بخاری این
ادعا را می کند.
ثالثا :بخاری می گوید روایاتش را در طول 16 سال جمع
آوری کرده است .لازمه جمع آوری 200میلیون حدیث این است که در هر روز
34246حدیث جمع آوری کرده باشد یعنی هر ساعت 1426حدیث و این هم امری غیر
ممکن است .
رابعا :پیامبر اکرم (ص) پس از بعثت 23 سال در قید حیات
بودند لازمه ادعای بخاری این است که رسول خدا در کل مدت بعثت به طور متوسط
روزی 23823 حدیث ،یعنی هر ساعت 992 حدیث فرموده باشند و همه آنها مکتوب و
ضبط شده باشد (چون هیچ حافظه ای توان حفظ این همه حدیث را نداشته )و همه
این احادیث تا سال 160 هجرت حفظ شده باشد و بخاری توانسته باشد همه این
احادیث را در اقصی نقاط بلاد اسلامی به دست آورده باشند آیا این امر ممکن
است ؟؟؟؟
5-مشایخ بخاری چهار صد و سی نفر واندی بوده اند که (حداقل )یکصد و شصت نفر از آنها متهم به ضعف هستند .(8)
6-در
صورتی که دو راوی هم عصر باشند و حداقل یکبار همدیگر را دیده باشند ، نقل
یگی از دیگری حجت است ،حتی اگر بین آن دو راوی هیچ سخنی رد و بدل نشده باشد
و یا ثابت نشود که روایت مذبور بین این راوی مطرح شده است .(9)
7-بخاری
از نواصب و افرادی که به اهل بیت پیامبر(ص) خصوصا حضرت علی (ع) دشنام می
داده ند احادیث زیادی در صحیح خود نقل می کند . به عنوان مثال از حریز بن
عثمان حمصی ،(10) اسحاق بن سوید بن هبیره (11) حصین بن نمیر کندی (12) و
زیاد بن علاقه ثعلبی (13) در صحیح خود حدیث نقل می کند .
8-ابوهریره
که بیش از چهارصد حدیث در صحیح بخاری از او نقل شده است مورد قدح و عدم
اعتماد علی (ع)و عمر و حتی عایشه بوده است .(ذکر الجاحظ فی کتابه المعروف
بکتاب التوحید ان ابا هریره لیس بثقه فی الروایه عن رسول الله (ص)قال و لم
یکن علی رضی الله عنه یوثقه فی الروایه بل یتهمه و یقدح فیه و کذلک عمر و
عایشه ، ابن ابی الحدید ،شرح نهج البلاغه ،ج 20 ص31 )به عنوان مثال بخاری
از ابو هریره در مورد تنقیص حضرت ابراهیم خلیل (ع)چنین آورده است که از
پیامبر اکرم (ص)نقل شده که فرمودند :حضرت ابراهیم (ع)دروغ نگفت مگر سه
مرتبه (صحیح بخاری ج4 ص 112) باز روایتی دیگردردر مورد لخت مادر زاد شدن
حضرت موسی (ع)در مقابل دیده گان قوم خود آورده است (فراه عریانا ...همان ص
129) جالب این است که به گفته نووی شارح صحیح مسلم :مسلم در صحیح خود از
افراد مختلف فیه (افرادی که در موثق بودن آنها مورد اختلاف است و برخی آنان
را موثق نمی دانند )حدیث آورده است ،اما جرات نکرده احادیث ابوهریره رادر
صحیح خود بیاورد با این که ابو هریره نزد مسلم موثق بوده است (مسلم بن حجاج
،صحیح مسلم ص 34 )
9- برخی بزرگان اهل سنت امام بخاری را از جهت
آگاهی به علم رجال تضعیف کرده اند و در این مورد کتاب نوشته اند .به مثال
دار قطنی « کتاب الالزامات و التتبع»و رازی «بیان خطا البخاری »و خطیب
بغدادی کتاب «مواضع الاوهام » را در مورد ضعف و عدم تخصص بخاری در علم رجال
نوشته اند .امام ذهبی در تاریخ خود می گوید :هذا من اوهام البخاری (رک
،عسقلانی ،ابن حجر ،تهذیب التهذیب ج 7 ص 282) خطیب بغدادی می گوید بخاری در
مورد اسناد شامیها اشتباه کرده است به این صورت که در یک نقطه نام شخص را
آورده و در جایی دیگر کنیه او را ،و فکر کرده دو نفر هستند .(الخطیب
البغدادی ،احمد بن علی ،تاریخ بغداد ج3 ص 103
این بود خلاصه ای از
ضعف های صحیح بخاری که برادران اهل سنت ارادت عجیبی به این کتاب و نویسنده
آن دارند که در نوشتارهای بعدی ان شاء الله مطالب دیگری راجع به این کتاب و
نویسنده آن خواهیم آورد
آدرس مطالب :
1-صحیح بخاری ،صحیح مسلم ،مسند احمد ،موطا مالک ،صحیح ترمذی و سنن ابن ماجه
2-
3- صحیح بخاری ج 1 مقدمه کتاب ص 6 تا 8 دار القلم ،بیروت ،10 جلد در 5 مجلد با شرح و تحققیق شیخ قاسم شماعی
4-همان ص 9 تا 10
5- همان ص 9 و 10
6-همان ص 7 و9 و 10
7- همان ص 11
8 -ر ک عسقلانی ،مقدمه فتح الباری ،ص16 و صحیح بخاری ج1 مقدمه کتاب ،ص 16(10 جلد در 5 مجلد )
9- همان ص 17
10- عسقلانی ،ابن حجر ،مقدمه فتح الباری ،ص 393
11-همان ص 387
12 - عسقلانی ابن حجر،تهذیب التهذیب ج 1 ص 615
13- همان ج 2 ص 227
14-منبع : کتاب دفاع از پیامبر مظلوم (ص)،محسن ابراهیم ،ص 19 تا31 با تلخیص